کتاب زوال دروغگویی شامل دو مقاله بلند نوشته شده توسط اسکار وایلد است که اولین بار در سال 1891 منتشر شد. در این دو مقاله، اسکار وایلد دیدگاه خود را در مورد رمانتیسم و رئالیسم در قالب گفت و گوی سقراطی ارائه میدهد، هنر را تعریف میکند، هنر را نقد میکند و با نگاهی تاریخی به حوزه هنر و مقایسه چارچوبها، مفاهیمی چون زیباییشناسی و هنر را با معیارهای زمانه خود به چالش میکشد و بازتعریف میکند. مطالعه این کتاب به همه علاقهمندان به بررسی، هنر و ادبیات به ویژه با بازگشتی به دوران ویکتوریا در بریتانیا پیشنهاد میشود.
اسکار وایلد نویسنده کتاب
اسکار وایلد نویسنده کتاب زوال دروغگویی، زاده 16 اکتبر 1854 – درگذشته 30 نوامبر 1900، معروف به هنری اسکار وایلد، شاعر، رماننویس، نمایشنامهنویس و داستاننویس اهل ایرلندی بود.
اسکار وایلد در سال 1854 در شهر دوبلین در خانوادهای هنرمند به دنیا آمد. پدرش، سر ویلیام وایلد، مردی فرهنگ دوست بود و به عنوان چشم پزشک کار میکرد. او بعداً چشم پزشک ویژه ملکه شد. ویلیام همچنین یکی از عتیقهشناسان برجسته و شناخته شده در ایرلند بود. مادرش جین وایلد، ملقب به اسپرانزا، شاعر معروف و مترجم آثار الکساندر دوما و آلفونس دو لامارتین بود. او شاعری پر از شور ملی بود که در دهه 1840 از آرمان ایرلند علیه انگلستان حمایت کرد. “ویلیام وایلد” برادر اسکار در سال 1853 چشمبه جهان گشود و در سال 1899 در لندن چشم از دنیا فرو بست. اسکار وایلد تحصیلات مبتدی خود را در دهکدهای در ایرلند شمالی گذراند و در کالج ترینیتی و ماگدالن آکسفورد به تحصیل پرداخت. او در سال 1884 با کنستانس لوید ازدواج کرد. آنها دو پسر در سال های 1885 و 1886 داشتند. وایلد شاهزاده شاد و داستانهای دیگری را برای دو پسرش خود نوشت.
بخشهایی از کتاب زوال دروغگویی
در بخشهایی از این کتاب خواهیم خواند:
انحطاط دروغ: یکی از دلایل اصلی حضور پیش پا افتاده و کنجکاو ادبیات عصر ما، بدون شک افول دروغ به عنوان یک هنر و یک لذت اجتماعی است. تاریخ نویسان باستان، افسانههای دلپذیر را در قالب حقیقت به ما عرضه میکردند و داستان نویس امروزی با حقایق تاریکی تحت عنوان افسانه خود را معرفی میکند. او بر زندگی اصرار میورزد و در نهایت بین دایرهالمعارفها و تجربه شخصی خلق شخصیتهایش، از حلقه خانواده یا همسرش، به میدان اصلی میرسد.
به غیر ازین موارد، ضرری که از این آرمانهای غلط به ادبیات عصر ما میرسد به راحتی قابل محاسبه نمیباشد. مردم در مورد یک دروغگو بیخیال حرف میزنند، همانطور که در مورد یک شاعر انجام میدهند. اما در هردو تا از آنها اشتباه است. دروغ و شعر هر دو هنر هستند. همانطور که افلاطون گفت، هنرها را نمیتوان از هم جدا کرد. درست مانند نقاشی و مجسمهسازی، رازهای ظریف این دو هنر نیز نیازمند مطالعه دقیق و بی طرفانه است. شاعر را از موسیقی متمایز کنید.
زیبایی دروغگوی او را از کلام پرمحتوا و آهنگین او میشناسند و در هیچ یک از این موارد الهام کافی نیست و اینجا نیز مانند هر جای دیگری باید تمرین به تکامل منجر شود. اما در دوران معاصر، از زمانی که سرودن شعر بسیار رایج و دلسرد شده است، هنر دروغگویی تقریباً رسوا شده است. یا با تقلید از بهترین نمونهها میتوانند به چیزی عالی و شگفت انگیز تبدیل شوند. اما به عنوان یک قاعده، آنها به هیچ چیز ختم نمیشوند. آنها حتی در دام بی اهمیتیهای زندگی روزمره میافتند.
یریل: چیزی در کلام شما هست و شکی نیست که هر چقدر هم که از خواندن یک رمان مدرن لذت ببریم، به ندرت از بازخوانی آن لذت هنری میبریم؛ اگر کسی از خواندن و بازخوانی یک کتاب لذت نمیبرد. ، اصلا بهتر است آن را نخواند اما نظر شما در مورد بازگشت به زندگی و طبیعت چیست؟ این دارویی است که همیشه به ما توصیه شده است.
ویویان: این موضوع در قسمتهای بعدی مقاله مورد بحث قرار میگیرد، اما من اکنون آن را میخوانم: فریاد کلی زمانه ما این است؛ به زندگی و طبیعت برگردیم. هنر را برای ما از نو خلق میکنند و خون را در رگهای آن جاری میکنند. پاهایش را محکم میکنند و دوباره به دستانش نیرو میدهند. اما افسوس! طبیعت همیشه در پس زمان است و همینطور است؛ برای زندگی از بین رفتنی که میخواهد هنر را ببلعد، دشمنی که خانه اش را بی ثمر میکند.
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.