کتاب در انتظار گودو یکی از آثار ادبی معروف جهان نوشته ساموئل بکت است. در این نمایش جابجایی نسل بشر امروزی را به وضوح می بینید. کمدی تراژدی بینظیری که در دو پرده نوشته شده است.
داستان از این قرار است که ولادیمیر و استراگون هر دو آخرین روزهای زندگی خود را میگذرانند و منتظر شخصی به نام گودو هستند. آنها برای گذراندن این زمان به سفری عمیق در درون خود می روند تا بفهمند چه چیزی را از دست دادهاند، حتی در این بین به فحش دادن و نفرین متوسل میشوند که اتفاقاً به دعوا و مشاجره میانجامد. در نمایشنامه در انتظار گودو، گفتگوهای زیادی بین این دو شخصیت (ولادیمیر و استراگون) رد و بدل میشود و در این بین حتی نمیدانیم که آنها منتظر کسی هستند. هیچ اطلاعی از او و زمان ورودش ندارند و یا دلیلی بر تداوم وجود پوچ و بی معنی زندگیشان است.
هام در آخرین بازی کتاب در انتظار گودو به تابلویی اشاره میکند که همه چیز را خاکستری میدید، چمنزارها و بادبانهای قایقها، نقاش دیوانهای که تنها در خطر است و فکر میکند این پایان دنیاست. بکت بیش از هر کس دیگری و بیش از همه خلاقیتهایش به این نقاش دیوانه و پایان بازی نزدیک است. اما چیزی که بیش از همه باعث شد بکت بکت شود، نمایشنامه در انتظار گودو بود. عنوان نمایش در ابتدا قرار بود انتظار باشد و سپس در انتظار گودو بود و نویسنده تصنیف تراژدی کمدی را به عنوان در نسخه انگلیسی کتاب اضافه کرد که متضمن نکات زیادی است.
ساموئل بارکلی
او نمایشنامهنویس، رماننویس و شاعر اهل ایرلند بود. او در سال 1969 جایزه نوبل ادبیات را برای «نوشتههایش در قالب رمانها و نمایشنامههایی که فقر معنوی انسان امروزی، عروج و عروج او را جستجو میکند» دریافت کرد.
آثار بکت، بی پروا، اساساً مینیمالیستی و بر اساس برخی تفاسیر، عمیقاً بدبینانه به وضعیت انسان هستند. این حس بدبینی اغلب با شوخ طبعی قوی و اغلب گزنده او تعدیل میشود. چنین حس شوخ طبعی برای برخی از خوانندگان آثار او شامل این نکته است که سفری که انسان به عنوان زندگی آغاز کرده است، با وجود سختیها ارزش تلاش را دارد. آثار اخیر او مضامین مورد نظر خود را به شیوهای مرموز و کاهش یافته ارائه میکنند.
بکت در خانوادهای مرفه و مذهبی (پروتستان) بزرگ شد و تا پایان تحصیلات دانشگاهی و شروع به کار استادی همچنان اعتقادات مذهبی داشت و پس از خروج قطعی از محیط آکادمیک و مهاجرت به پاریس، انعکاس از انفصال از مذهب را با اجرای نمایش در انتظار گودو ازخود نشان داد، به عبارتی مخاطب با اعلان جنگ تکان دهندهای علیه خدا و دین مواجه میشود و بکت در دیگر آثار خود با طنزی تند به اصول کاتولیک میپردازد. هویت گودو موضوع بحثهای زیادی بوده است. وقتی کالین داکورث صریحاً از بکت پرسید که آیا پوزو گودو است، نویسنده پاسخ داد: «نه. این فقط در متن ذکر شده است، اما درست نیست.
جستارهایی از کتاب در انتظار گودو
با اینحال، الحق و الانصاف، خود ما هم همچین تخم دو زردهای برای بشریت ننمودهایم. ببر هم که ببر است، وقتی پای کمک به همنوعش به میان میآید، یا فیالمجلس وسط میپرد، یا دماش را میگذارد رو کولاش میرود پی کارش توی بیشه. منتها مسئله این نیست که؛ مسئله این است که که ما این وسط چهمیکنیم. و دست بر قضا جواب این یک مسئله را خدا را شکر مطلع هستیم. به طور خلاصه، تو این هیر و ویری که سگ صاحبش را نمیشناسد، حداقل یک چیز مشخص است. آن هم این میباشد که ما منتظر ماندهایم که یا گودو بیاید.
استراگون: آخ، آره!
ولادیمیر: تا شب بشود برویم پی کارمان. ما به قول و قرار خودمان جامه عمل پوشاندهایم، حالا هرچه میخواهد بشود، بشود. نمیگوییم جزو اولیاالله هستیم خیر، ولی به قولی که دادهایم عمل نمودهایم. وجدانا چند نفر را سراغ داری که بتوانند یک همچون ادعایی داشته باشند؟
ما منتظر هستیم. کلافهایم. نه اعتراض نکن، ما تا سر حد مرگ کلافه هستیم. نمیشه اینو انکارکرد. خُب یه تنوعی هم که پیدا میشه ما چه میکنیم؟ میذاریم از دستمون بره. بیا، بیا مشغول بشیم! (با گامهای بلند به سمت تپهی کوچک پیش میرود، سرپا میایستد.) تو یه لحظه همه چیز ناپدید میشه و ما یه بار دیگه تنها میشیم، میان هیچ و پوچ!
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.