کتاب درنگ مرگ اثری از ژوزه، ساراماگو نویسنده پرتغالی بوده که برنده جایزه ادبی نوبل است. موضوع این رمان درباره مرگ و نحوه واکنش و مواجهه شدن جامعه با آن است. داستان رمان درنگ مرگ درمورد شهری است که به طور ناگهانی از یک روز بعد هیچکس در آنجا نمیمیرد. در ابتدا افراد این شهر پیروزیشان را برای از بین رفتن مرگ جشن گرفتند ولی با گذشت زمان نبود مرگ ایدههای دینی، نظریات فلسفی و باورهای جامعه شناسانه را به همراه دارد و از طرفی اقتصاد هم جزئی از این چالش محسوب میشود و گروهی با نام مافیا تلاش میکنند تا راهی برای گریز از این مشکل پیدا کنند.
ژوزه ساراماگو، نویسنده کتاب درنگ مرگ
ژوزه ساراماگو، یکی از اولین نویسندههای پرتغالی است که برنده جایزه نوبل ادبیات شده است. آثار این نویسنده در جهان بسیار معروف است و جزو بهترینها به حساب میآید. برای مثال این آثار شامل مواردی مانند کوری، بینایی و درنگ مرگ که از بهترین کتابهای برتر این نویسنده محسوب میشود. ژوزه ساراماگو در کتاب بینایی و کوری از بیماری معنوی سخن میگوید که فهم بشر را از شناخت نادرست و غلط واقعیات نشان میدهد.
خواندن این کتاب برای چه افرادی پیشنهاد میشود؟
کتاب درنگ مرگ به نوشته ژوزه ساراماگو، در قالب رمان فلسفی و جامعه شناسی است که افراد را با چالشهای زیادی مواجه میکند و برای آن دسته از افرادی که علاقه زیادی به خواندن نظریات جامعه شناسی و فلسفی در قالب رمان و داستان دارد بسیار مناسب است. اگر جزو این دسته از افراد هستید، پیشنهاد میشود تا اقدام به خرید کتاب درنگ مرگ به نوشته ژوزه ساراماگو کنید.
خلاصه ای از کتاب درنگ مرگ
کتاب درنگ مرگ اثری از ژوزه ساراماگو است. داستان این کتاب از آن جایی شروع میشود که مرگ، سراغ افراد یک سرزمینی نمیرود و تا مدتی هیچ مرگی در آن محدوده جغرافیایی گزارش نمیشود و این مساله با واکنشها و محاسبات تازهای به همراه است. نگاه طنز آمیز نویسنده به دست و پا زدن افرادی که ناگهان پس از تاریخی سرشار از کلیشه مرگ و نابودی، به بیمرگی دست یافته است، ولی در این بیمرگی کاملا منفعل است؛ و فضای بسیار جالبی در داستان میآفریند. پس از گذشت مدتی مرگ تصمیم میگیرد به سراغ انسانها برود، از اینجا به بعد مرگ شخصیتی از شخصیتهای داستان میشود که با فرستادن نامههایی با رنگ بنفش، روز مرگ انسانها را به اطلاع آنها میرساند و دوباره انسان به دست و پا میافتد که این دفعه شکل جدیدی از تحیر انسان در وضعیت جدید و تازهای که در ایجاد آن دخالت چندانی ندارد، به چشم میآید. نویسنده این کتاب با درازگوییهای گاه ملال آور، همه چیز را به موقعیت نهایی فراهم میکند، ناگهان مرگ را در وضعیت جدید و تازهای قرار میدهد و این بار مرگ منفعل میشود زیرا نامههای بنفش رنگ یکی از همان کسانی است که روز مرگش فرا رسیده است، برگشت میخورد. از یک روز مشخصی به بعد، هیچکس در این سرزمین نمرد و این جریان با قوانین زندگی در سراسر جهان کاملا متفاوت و تعجب برانگیز بوده و موجب نگرانی شدید اهالی آن شهر شده بود. نگرانی و استرس مردم آن جامعه قابل درک و توجیح بود چون یک روز کامل، یک روز و شب، شامگاه و بامداد گذشته بود بدون آنکه مرگی در اثر بیماری خاص، خودکشی، سقوط یا تصادف اتفاق میافتاد. حتی یک مورد مرگ هم مشاهده نشده بود یا حتی در ایام جشن که رانندگان اصولا مست و بی مسئولیت هستند و بر سر رسیدن به نقطه پایان زندگی خود از یکدیگر جلو میزنند، مرگی مشاهده نشد. سال نو جدید نیز موفق نشد تا نشانهها یا اتفاقات مهلک و فاجعه باری بر جای بگذارد زیرا انگار مرگ تصمیم گرفته بود تا مدتی قیچی خود را کنار بگذارد و به کسی کاری نداشته باشد. از طرفی دیگر در آن جامعه هیچ مشکلی وجود نداشت و اگر بدترین اتفاقها نظیر آتش سوزی یا آسیبهای جدی که افراد را به دامنه مرگ نزدیکتر میکرد میافتاد، باز هم نجات پیدا میکردند و هیچ یک از افراد آن جامعه آسیببی نمیدیدند. هیچ کدام از مجروحان در راه رسیدن به بیمارستان جان خود را از دست نمیدادند و تلف نمیشدند و تمامی پیشبینیهای بدبینانه پزشکی در خصوص این افراد نادرست و غلط از آب در میآمد.
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.