کتاب دخمه نوشته ژوزه ساراماگو نویسنده پرتغالی برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1998 شد. منحصر به فردترین ویژگی آثار ساراماگو عدم استفاده از سندرومهای سجاوندی به صورت رایج و استفاده از جملات بسیار طولانی است. او گاهی در دل داستانهایش از جملات کنایه آمیزی استفاده میکند که ذهن خواننده را از وقایع تخیلی و اغلب تاریخی داستانش به واقعیتهای جامعه امروزی سوق میدهد. نوک پیکان طنزهای ساراماگو معمولاً مقدسات مذهبی، خودکامگیها و نابرابریهای اجتماعی است. کتاب دخمه ، داستان مردی 64 ساله به نام «سیپریانو الگور» است که در روستایی نزدیک شهری بزرگ زندگی میکند. در این شهر مکانی به نام مجتمع مرکزی وجود دارد که شهری بزرگتر و مرموزتر است. ساکنان زیادی در این مجموعه زندگی میکنند، تمامی امکانات شهری و رفاهی برای آنها فراهم شده است و آرزوی بسیاری است که در این مجموعه زندگی کنند.
مجموعهای که هیچکس اجازه زندگی در آن را ندارد و توسط نگهبانان محافظت و کنترل میشود. از قضا شوهر تک فرزند سیپریانو یکی از نگهبانان مجتمع مرکزی است و منتظر ترفیع است که با آن بتواند برای زندگی در یکی از آپارتمانهای کوچک مجتمع مرکزی نقل مکان کند. ترفیعی که داماد پیرمرد و دخترش برای آن لحظه شمارش میکنند، اما او در دلش از آن متنفر است: «مارسیال گائوچو دوباره به ساعتش نگاه کرد و آهی کشید، به موقع میرسند؟ هنوز به مرکز شهر نرسیده بودند و مجبور بودند از چند خیابان شلوغ عبور کنند. به چپ بپیچید، راست بپیچید، دوباره به چپ بپیچید، دوباره به راست بپیچید، به راست بپیچید، به راست، چپ، راست بپیچید و در نهایت به میدانی میرسید که مشکلات ترافیکی در آن به پایان میرسد و یک بلوار آنها را مستقیماً به مقصدشان هدایت خواهد کرد. در کتاب دخمه جایی که نگهبان شب در انتظار ورود مارسیال گاچو است و سفالگر، سیپریانو الگور، میخواهد بار خود را خالی کند. در آن انتها، یک دیوار سیاه بسیار بلند، بلندتر از بلندترین ساختمانهای اطراف بلوار، راه را میبندد. البته در واقع مسدود نمیشود، اما خطای دید باعث چنین برداشتی میشود. آن دیوار بخشی از یک ساختمان عظیم است…»
ژوزه ساراماگو، نویسنده
خوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی کتاب دخمه، متولد 16 نوامبر 1922 و درگذشته 18 ژوئن 2010، برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1998 شد. ساراماگو در روستای کوچکی در شمال لیسبون در یک خانواده کشاورز متولد شد. سپس به همراه خانواده به لیسبون رفت و تحصیلات دبیرستان را برای امرار معاش به صورت نیمهراه رها کرد و به مشاغل مختلف از جمله آهنگری، مکانیک و کارگر روزمزد مشغول شد. اگرچه اولین رمان او، کشور گناه، در سال 1947 منتشر شد، اما نتوانست رضایت ناشر را برای انتشار دومین کتاب خود جلب کند.
در 8 اکتبر 1998، خوزه ساراماگو نویسنده کتاب دخمه پس از چندین سال حضور در فهرست کوتاه خصوصی نامزدهای نوبل ادبیات، برنده این جایزه شد. او اولین پرتغالی است که برنده جایزه نوبل ادبیات شده است. وقتی نظرش را درباره این جایزه جویا شدیم، گفت: من مانند برنده مسابقه ملکه زیبایی که باید همهجا نشان داده شود، وظایف نوبل را بر عهده نمیگیرم. آرزوی چنین افتخاری را ندارم. البته من هم نمیتوانم باشم.
قسمتهایی از کتاب دخمه
غم و دلتنگی را کنار بگذاریم زیرا فقط به ما آسیب میرساند و باعث عقب ماندگی میشود. پیشرفت در همه جا ادامه دارد و ما باید با آن پیش برویم. وای بر کسانی که از ترس نگرانیهای احتمالی آینده، کنار جاده مینشینند و برای گذشتهای که هرگز بهتر از حال نبوده گریه میکنند.
زمانی در زندگی فرا میرسد که فقط بای دستان سیپریانو الگور میلرزید. با نگاهی کمک خواستن به اطراف نگاه کرد، اما فقط نگاه بیتفاوت سه رانندهای را دید که پشت سرش ایستاده بودند. سعی کنید نظر مساعد آنها را جلب کنید: ببینید در چه وضعیتی گیر کردهام؟ مردی محصول کارش را میآورد اینجا زمین را میکند خاک را با آب مخلوط میکند، به هم میزند، خمیر درست میکند و با زحمت به قسمتهای مختلف شکل میدهد و در تنور میپزد و حالا به او میگویند فقط نصف میگیرند و از آو و آنچه در انبار مانده است به او برگردان. میخواهم بدانم آیا این عادلانه است؟ باید به حمل بدن خود راضی باشیم.
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.