( در هیچ کجا نوشته نشده که کتاب ها باید روی درختان مرده چاپ شوند این مطلب برای کسانی است که کتاب فیزیکی دوست دارند )
کتاب زنی که مردش را گم کرد
قیمت : 99,200 تومان
تعداد بازدید: 201 نفر
توضیحات
صادق هدایت، یکی از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران، مترجم آثار کافکا از جمله مسخ و نویسنده داستانهایی چون بوف کور، سگ ولگرد، داش آکل، سه قطره خون و آبجی خانم گفتوگو کرده است، میباشد. چیزهای زیادی در مورد زندگی و خودکشی او برای سالها حرف عامه مردم بوده است. کتاب زنی که مردش را گم کرد اثر صادق هدایت درباره زنی است که رفتار نامعقولش برای کسی جز خودش توجیهی ندارد و زندگیای را خلق کرده است که به نظرش عاشقانه است و آنچه دیگران فکر میکنند برای خودش تراژدی است. برای تهیه این رمان جذاب و خواندنی از طریق لینک اقدام فرمایید.
اگر شما از جمله طبقاتی هستید که جامعه برای آنها روزگار تیره و تاریکی ایجاد کرده است، ممکن است با او همزاد پنداری کنید و او را نماینده خود و بخش عظیمی از جامعه نامتعادل ببینید که حقوقش عادلانه تقسیم نشده است. با این حال، ممکن است تا آخرین دقایق این کتاب، شعاع امیدی برای چرخش روزگار در دل شما باقی بماند. شخصیت اصلی کتاب زنی که مردش را گم کرد، زنی است که همسرش را از دست داده است. تولد زرین کلاه، دختر بخت برگشته و شخصیت اصلی این داستان با مرگ پدرش مصادف شد و این اتفاق ناگوار باعث تنفر او از مادرش شد و در دل همیشه او را نفرین کرده است.
برای این دختر جوان که همیشه از محبت محروم بوده است، همین که «گلبی مازندرانی» برای او تصنیف بخواند و او را بخنداند، کافی است که او را یک دل نه صد دل عاشق کند و او را شاهزادهای سوار بر اسب سفید ببیند و برای او آرزوی زندگی باشکوهی داشته باشد. با او زرین کلاه راز این عشق را با یکی از همسایهها در میان میگذارد که تنها کسی است که رازهای او را میداند و او واسطهای برای نزدیککردن این دو میشود، اما مادرش به شدت مخالفت میکند. داستان به گونهای پیش میرود که واسطهها کار را تمام میکنند و زرین کلاه با گل ببو ازدواج میکند. اما ادامه این زندگی به زیبایی رویاهای دخترانهاش نیست و شاهزاده خوشبختیاش تازیانهای بیرحم در دست دارد تا او را نوازش کند.
صادق هدایت نویسنده کتاب زنی که مردش را گم کرد
صادق هدایت، نویسنده کتاب زنی که مردش را گم کرد، در 28 بهمن 1281 دو سال قبل از مشروطه در خیابان کوشک تهران به دنیا آمد. پدربزرگش رضا قلی خان هدایت از اعیان عصر ناصری و پدرش رضا قلی اعتضادالملک رئیس مدرسه نظام و مادرش زیورالملک دختر مخبرالسلطنه بود. عموی صادق، نصرالملک هدایت، 14 بار در دوران پهلوی وزیر و سناتور شد. زیورالملک فردی فرهیخته بود و همه روزنامههای آن زمان را مطالعه میکرد و مانند اکثر خاندان هدایت به فرهنگ دوره قاجاریه دلبسته بود و دل خوشی از دوران پهلوی نداشت.
صادق در شش سالگی به دبستان حوزه علمیه اعزام شد و پس از پایان تحصیلات مقدماتی به مدرسه دارالفنون رفت. هدایت در 15 سالگی از ناحیه چشم آسیب دید و مجبور شد برای بهبودی شش ماه خواندن و نوشتن را رها کند. این بیماری باعث شد او یک سال از دانش آموزانش عقب باشد. در سال 1298 شمسی هدایت را به مدرسه سنلوئی فرستادند. در آنجا دروس به دو زبان فارسی و فرانسه تدریس میشد. هدایت در سال 1304 از سنلوئی فارغالتحصیل شد.
صادق هدایت نویسندگی را از دوران مدرسه آغاز کرد و در آن زمان دو جزوه «رباعیات خیام» و «انسان و حیوانات» را منتشر کرد. رباعیات خیام در 18 سالگی در سال 1302 و رساله «انسان و حیوان» که در رابطه با اثر فواید گیاهخواری، پنج سال بعد در اروپا تنظیم شد.
بخشهایی از کتاب
برای همین بود که زرین کلاه نمیخواست با خودش فکر کند که دیگر گل ببو را نخواهد دید، فقط گل ببو میتوانست نگاه کم نورش را روشن کند و جانی تازه به کالبد پژمردهاش ببخشد. میخواست به هر قیمتی او را پیدا کند. با این فرض که زن دیگری را گرفته یا او را نمیخواهد، اما همین که اینقدر به او نزدیک شده بود کافی بود. و اگر در راه گدایی زندگی میکرد، حداقل روزی یک بار او را میدید. اگر او را کتک میزد، از خود میمرد، او را ذلیل میکرد، از اینکه به خانههایش باز میگشت، بهتر بود. نمیشد، اجبار که نبود، ساختمانش اینطور ساخته شد. فرزند او ماند علی نیز موجودی بود که هیچ انتظارش را نداشت و هیچ علاقهای به او احساس نمیکرد.
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.