پـشـتـیـبانی تلفنی

09150057349

معرفی کتاب ثریا

معرفی کتاب ثریا

در معرفی کتاب ثریا (رویایی که به کابوس تبدیل شد) نوشته الکساندر شولر، داستان واقعی ثریا، یکی از زنان دربار و همچنین همسر شاه پهلوی ایران است. در این کتاب به خاطرات تلخ و شیرین او اشاره شده است که گاهی غم­انگیز و گاهی شاد می­باشد.

چکیده‌­ای از معرفی کتاب ثریا

دو ­سه روز گذشت و در خیابان­های تهران اثری از عکس‌های ثریا نبود. کارمندان دولت همه آن­ها را برکنار کرده بودند. ناگهان همه چیز تغییر رنگ داد، انگار که ملکه جوان هرگز وجود نداشته است! در همان روز پیرمردی مریض به خانه بازگشت. شاه مهربان بود و حکم زندان دکتر محمد مصدق را صادر کرده بود. این متفکر برجسته باید چند ماه و شاید چند سال تحت نظر بوده باشد. او دیگر نمی­توانست خطری برای شاه داشته باشد. دربار ایران در اردیبهشت ۱۳۲۷ جدایی ثریا و شاه را اعلام کرد و شاه از ضرورت این کار ابراز تأسف کرد و ثریا اعلام کرد که حاضر است در راه منافع ملی ایران قربانی شود.

معرفی کتاب ثریا

اما این جدایی با رضایت هر دو طرف در اواخر سال 58 اتفاق افتاد. شاه ملکی بسیار بزرگ به ثریا داد که اندازه آن مشخص نیست؛ اما کسانی که در این زمینه اطلاعات خوبی دارند گفته­اند ارزش آن بالغ بر هفده میلیون دلار است، که در آن زمان یک ثروت بسیار بزرگ بود که بر اساس معرفی کتاب ثریا، با وجود آن ثروت، ثریا همچنان می­توانست عنوان ملکه و همچنین موقعیت دیپلماتیک خود را حفظ کند. یک سال پس از آن، در سال 1959، محمدرضا پهلوی با فرح دیبا، دانشجوی 21 ساله ایرانی ازدواج کرد که در سال 1960 به او ولیعهد رضا (و چهار فرزند دیگر تا سال 1970) اعطا کرد.

 همچنین در این اثر بیان شده است که پدر ثریا تا سال 1961 همچنان سفیر ایران در بن بود و پس از آن اسفندیاری­ها به خانه خود بازگشتند. گاهی در مونیخ و گاهی در سوئیس زندگی می­کردند. خبرنگاران بعد از جدایی ثریا همیشه به دنبال او بودند. هیاهوی او و شخصی که جای او را بر تخت طاووس گرفته بود، بیش از هر جای دیگری در آلمان بلند بود.

ثریا سعی کرد فیلمی از زندگی خود بسازد و پا به دنیای بازیگری بگذارد؛ اما تلاشش به جایی نرسید.

بخشی از معرفی کتاب ثریا (رویایی که به کابوس مبدل شد):

خورشید داشت به وسط آسمان می­رسید. کوه دماوند در افق جنوب غربی برف پوشیده از برف خود را در آسمان بدون ابر و صاف به نمایش گذاشت. اگر به جنوب می­رفتند از قلعه قدیم ایزدخت بازدید می­کردند و کمی جلوتر بالاخره به مقصد خود یعنی واحد آباد می­رسیدند.

دختر ده ساله­ای که در کنارش بود ثریا نام داشت. ثریا در فارسی به معنای هفت ستاره است، همان چیزی است که در مغرب زمین به آن دب اصغر می­گویند. در جهان عرب به هفت ستاره، تاج آسمان می­گویند. نور سحر بسیار روشن است و مردم گمان می­کنند که بر هوای زمین کارگر می­افتد.

خلیل اسکندری این نام فرخنده را برگزید زیرا ثریا شامل هفت ستاره بود و عدد هفت در مشرق مقدس بود. ثریا یک پیراهن کتان نازک سفید و یک کلاه حصیری بزرگ پوشیده بود تا آفتاب از سرش نگیرد. روسری ابریشمی نازک صورتش را پوشانده بود و فقط جلوی چشمان سیاه و درشتش را باز می­گذاشت، هرچند هنوز لایه نازکی از خاک روی پوستش بود. دانه­‌های خاک سراسر صورتش، روی مژه­ها، روی ابروهایش، در موهای سیاهش بود. برای صدمین بار چشمانش را پاک کرد. در همان حال سعی کرد با نوک زبان لب­های نازک او را خیس کند. اما زبان و دهانش مثل خود صحرا که زیر سم اسبش بود خشک شده بود.

شمس به او گفت که شام را در کاخ گلستان نخواهند خورد، بلکه در کاخ شهبانو مادر که نزدیک کاخ شاه است شام خواهند خورد. شمس به ساعت مچی جدیدش نگاه کرد و با خوشحالی سرش را پایین انداخت. پیاده شدند و به سمت قصر رفتند. او را همان­جا گذاشتند، ثریا یخ کرد. شاهزاده خانم با عذرخواهی گفت: متأسفانه اینجا اجاق گاز نیست. ثریا شانه­هایش را بالا انداخت. یاد سرمای اصفهان افتاد که همیشه از سرمای اروپا بدتر بود. اما حداقل یک بخاری و یک شومینه وجود داشت.

سخن پایانی

الکساندر شولر نویسنده معرفی کتاب ثریا جایگاه یک زن در تاج و تخت محمدرضا پهلوی را نوشته است. داستانی بر اساس واقعیت در مورد همسر دوم محمدرضا پهلوی به نام ثریا اسفندیاری که خاطرات او از جمله پستی و بلندی­های زندگی و دربار را برای شما بازگو می­کند. ثریا مورد توجه خواهر محمدرضا پهلوی «شمس» قرار گرفت تا در یک مهمانی بزرگ با محمدرضا ازدواج کند. به گفته ثریا بزرگترین آرزویش ملکه شدن ایران بود که در 23 بهمن 1329 پس از معالجه و بهبودی از بیماری (سرخک) به آن دست یافت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
ورود

حساب کاربری ندارید؟

Search