برای خواندن کتاب برای بهی باید بدانیم که به طور کلی، رمان یک اثر تخیلی در نظر گرفته میشود که در بستر داستانی، حول محور شخصیت، ماجرا را روایت میکند. نویسنده در رمان به دورههای تاریخی، آداب و رسوم، فرهنگ و باورها، احساسات و عواطف انسانی، اوضاع سیاسی و اجتماعی پیرامون خود میپردازد. در هیچ جای دیگری در ادبیات مکتوب، تخیل و واقعیت در کنار هم قرار ندارند، همانطور که در رمان اتفاق میافتد. ما انسانها ذاتا موجوداتی اجتماعی هستیم. این بدان معنی است که ما ترجیح میدهیم با دیگران در ارتباط باشیم تا اینکه از آنها دور باشیم. مطالعه همچنین به طور کلی مهارتها و روابط اجتماعی ما را تقویت میکند. اما بد نیست بدانید که خواندن رمان یا کتابهایی همچون کتاب برای بهی، هوش اجتماعی ما را بیشتر از کتابهای دیگر تقویت میکند.
کتاب برای بهی
کتاب برای بهی نوشتهی مژگان مظفری در موسسه فرهنگی هنری هور منتشر شده است:
پدر دلسا طی حادثهای کشته میشود. حالا ده سال از آن زمان گذشته است و دلسا درحال حاضر یک دوقلوی دختر و پسر دارد. شوهرش فوت کرده و شرایطش با ده سال قبل بسیار متفاوت است. قاتل پدر دلسا که به سرطان پیشرفته دچار است، دلسا را سر خاک پدرش پیدا میکند و با پافشاری از او خواهش میکند که دوباره هامین را ببیند. او به دلسا میگوید هامین به کویر پناه برده اما هنوز از فکر تو بیرون نرفته و در و دیوار اتاقش مملو از نقاشیهایی است که از تو کشیده است. اگرچه که سالها پیش دلسا قاتل پدرش را بخشیده بود با این حال گویا او میخواهد با رساندن دلسا و هامین به یکدیگر، در آخرین روزهای عمرش احساس آرامش کند.
کتاب برای بهی مناسب چه افرادی است؟
این کتاب به علاقهمندان به رمانهای عاشقانۀ ایرانی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب برای بهی
«سایهای مقابل آفتابی را که به فرق سرم میخورد قرار گرفت و من خنک شدم، سرم را بلند کردم، گویا جریان برق از من گذشت، باور نمیکردم که خودش باشد! بدون اختیار از جایم برخاستم، چانه اش میلرزید همانند بدن من، ساکت نگاهم میکرد و من مملو از نفرت بودم، او پر از خجالت بود، اما من پر از حرف بودم، او پر از سکوت و من پر از بغض بودم، او پر از پشیمانی.
دستم را مشت کردم که کمتر بلرزد « باز چی میخوای از جونم دیگه بلایی هست که به سرم بیاری؟» رنگش پریده بود،گویا توان ایستادن نداشت، روی زانوهایش نشست، گفتم: تو تموم این سالها کابوس تلخ همون روز با من همراهه، تو با زیادهخواهیت همه چیمو ازم گرفتی»
دستش را به طرفم دراز کرد: ” بذارحرف بزنم دلسا، منم ده ساله که روزگار خوشی ندارم” حداقل کاش منو نبخشیده بودی، کاش میگذاشتی اعدامم کنن، حداقل یک بار میمردم، در این ده سال هر روزش مردم و زنده شدم، چند سال در به در دنبالت گشتم تا تونستم الان پیدات کنم.
دندانهایم را از روی حرص بر هم ساییدم، قاتل پدرم رو به رویم ایستاده بود، گویا کسی با انبر قلبم را تکه تکه میکرد، صدایم بلندتر شد: «ردمو گرفتی که چی؟ هست بازم بلایی که به سرم بیاری؟ دیگه چی از جونم میخوای ؟» او دستم را گرفت، محکم دستم را از بین دستهای یخ زده و چروکیدهاش بیرون کشیدم.
سخن پایانی
اگر گوشهای را در خانه یا اتاق خود به خواندن کتاب اختصاص دهید، احساس بهتری خواهید داشت. گوشهای که با صداهای مزاحم اطرافتان اذیت نشوید و نور و فضای آن را دوست داشته باشید و از همه مهمتر، گوشی را کنار بگذارید! شاید مطالعه بهترین زمان برای خلاص شدن از شر تلفن همراه ما فقط برای چند دقیقه از روز باشد! و دلیلش این است که وقتی رمان یا داستانی را میخوانیم، بارها و بارها انواع روابط اجتماعی را میبینیم و با آن مواجه میشویم. در واقع این کتابها نمونههای بسیار خوبی از برقراری ارتباط با سایر افراد جامعه در اختیار ما قرار میدهند. مهمتر از آن، داستانها ما را در موقعیتهایی قرار میدهند که قبلاً با آنها مواجه نشدهایم و ممکن است هرگز با آنها مواجه نشویم. اما وقتی به واکنشهای شخصیتهای داستان در این موقعیتها نگاه میکنیم، میآموزیم که در موقعیتهای مشابه چه کارهایی میتوانیم انجام دهیم. کتاب برای بهی، یک الگوی ذهنی را پدیدار میکند. و شما با دنبال کردن الگوهایی ازین دست، میتوانید در موقعیتهای مشابه، واکنش مناسب نشان دهید.