پـشـتـیـبانی تلفنی

09150057349

خواسته های شما

 از چه کسی خواستن

از چه کسی خواستن بسیار مهم است زیرا شما را متوجه میکند که بدانید خواسته خوب و بد چه هستند.

بچه که بودیم معنی خواستن و اجابت شدن و از چه کسی خواستن را اصلا نمی فهمیدیم و فکر هم نمی‌کردیم چیز مهمی باش. یا اصلاً مدلی داشته باشد و نیازمند کار خاصی باشد.

کم‌کم که بزرگ‌تر شدیم می‌دیدیم آدم‌ها برا تصلی دادن به دوستان و نزدیکانشان، زمانی که از نرسیدن به خواسته‌هایشان به تنگ آمده بودند.

ازجمله هایی: مثل به خدا اعتماد کن خدا خودش کمکت می‌کند. حتماً خیری دران هست که نشده ویا حتماً صلاحت نیست استفاده می‌کردند.

برای اکثرمان سؤال بود که چه فرقی بین از چه کسی خواستن مان  در کودکی‌با همان از چه کسی خواستن دربزرگسالی مان دارد . چرا باید آدم‌بزرگ‌ها برای خواسته‌هایشان از یک سری قوانین و قاعده‌ها استفاده کنند. و نیاز به مکان خاص و یک سری واسطه‌ها دارند . کم‌کم یواشکی به این خدا و مشخصاتی که آدم‌بزرگ‌ها در موردش ذکر می‌کردند. شک کردیم و هرروز ذهنمان از کلی سؤال در مورد اینکه واقعاً از چه کسی باید بخواهیم پرمی شد.

گاهی می‌دیدم چیزی که می‌خواستیم و سخت برایش تلاش می‌کردیم را به ما نمی‌دهد. ولی دقیقاً همان را به‌صورت خیلی شانسی و به‌راحتی به رفیقمان داده می‌شد.

 هر چه بیشتر دنبال رابطه بین کارها می‌گشتیم بیشتردر عبارت ساده از چه کسی خواستن خودمان گم می‌شدیl

ما از چه کسی باید خواسته‌هایمان را بخواهیم .چون خیلی از خواسته‌هایمان حتی قابل‌گفتن به مادر پدرانمان و یا اطرافیانمان نبود چه برسد که انتظار انجام دادن ان را داشته باشیم.

گاهی خواسته‌هایمان حالت بهتری پیدا می کند مثل خواستن شادی یا آرامش که خوب این‌ها حتی تعریفش هم برای هر آدمی متفاوت بود.

آموخته‌های عذاب‌ آور و خواسته ها

بهترین خواسته ها
بهترین خواسته ها

در کودکی آموختیم قدرت برتری به اسم خداوند وجود دارد که قضاوتمان می‌کند مدام مقایسه می‌کند. مجازات می‌کند یا خوشبختی اصلی بعد از مرگ قابل‌لمس هست چون خیلی نعمت به ما داده است.

وقتی کار خوبی می‌کردیم بیشتر از اینکه شوق پاداش داشته باشیم اغلب باید حواسمان به کفران نعمت‌ها و عقاب‌هایش باشد. چیزی که خیلی واضح بود آزاد نبودنمان بود.

در کتابش نام ما را گذاشته بود اشرف مخلوقات اما علناً در واقعیت برده‌ای بیشتر نبودیم که دائما به اسم صواب جمع کردن در حال بیشتر جمع‌کردن برای ان دنیایی که بازهم او وعده داده بود کار می‌کردیم .

و مدام در حال اثبات خود برای قدردان نشان دادن خود یا بنده خوب بودنمان است  بعدازاین همه مراحل برای اثبات کردن خود شک داشتیم که ایا بخشیده شده‌ایم.

که تازه اجازه داشته باشیم و لایق ان باشیم که به آنچه می‌خواهیم برسیم و از کلمه صلاحت نیست خارج بشویم.

تمام این‌ها هم که به کنار باشد ترس‌هایی که دائما مارا به آن هشدار داده بودند که از راه مستقیمی منحرف نشویم و معمولاً اجازه خواندن هیچ کتابی را نداشتیم که نکند، آن‌ها با عقایدشان ما را متقاعد کنند که خدای ذکرشده کارایی ندارد. و ما بدون خدا بشویم ولایق جهنم

این خدای آموختنی ان قدرت برتر بی‌نقص شادی‌آور نبود که بتواند ما را به خواسته‌هایمان برساند و جواب پرسش از چه کسی خواستن ما را بدهد

خدایی با نواقص انسانی

خدای آموختنی‌هایمان همانند مادر پدر و کلی از نزدیکانمان، فکر می‌کرد و عمل می‌کرد

 دادن و ندادن‌هایش در بیشتر جاها منطقی نبود و بیشتر یک قلدری به‌حساب می‌آمد وکلا اهل حساب‌کتاب بود. درست هست که در دعای جوشن کبیر هزار نام باکلاس داشت اما گویا فقط برای تعداد انگشت‌شماری از آدم‌ها از نام‌هایش استفاده می‌کرد. انگار که انها فقط خاص هستند.

بقیه آدم‌ها باید حواسشان را جمع می‌کردند که دست از پا خطا نکنند. تازه نمازخواندن و دعا خواندن تنها راه ارتباطی بود که می‌شد. با او داشت مثلاً در پول درآوردن، بیشتر از اینکه حضورداشته باشد.

و کمکت کند، باید حواست باشد که طبق قوانین عمل کنی و اگرمی خواهی عاقبت‌به‌خیر شوی بهتر است. اندکی برای خودت نگه‌داری و بیشترش را ببخشی تا او بیشتر دوستت داشته باشد.

تمام این‌ها مانند زنجیری بود که راه ارتباطی‌مان را نه‌تنها می‌بست بلکه ترجیحاً به‌جای خواستن و تلاش بیشتر سعی می‌کردیم .قانع بودن را انتخاب کنیم و کمتر بخواهیم تا به این عارضه دچار نشویم که هم اینجا بدبخت زندگی کنیم .و هم در ان دنیا ما را به جهنم ببرند.

 اما ازآنجایی‌که انسان خلق‌ شده بودیم و قشنگ‌ترین خصوصیت مان از دیدگاه استاد دینا نی ناراضی بودنمان بود. به حدی که گاهی خود خواسته انقدر مهم نیست که ناراضی بودن درتعریف  از چه کسی خواستن ان  انسان را اذیت می کند.  و شاید همه اینها بهانه ای  باشد  برای شناختن بیشتر ان نیروی مبهم وعظیم.

تحولی عظیم یک خواسته در یک داستان ساده

بعد از مدت‌ها دریافتیم او شخص نیست. او اصلاً مانند ما نیست از ویژگی‌های منحصربه‌فردش آزادی است و اینکه ما نیز همانند او آزاد هستیم. و او اصلاً در بیرون نبود که بخواهد ما را نظاره کند.

خدا و بنده
خدا و بنده

 در قران آیه‌ای هست به شرح هو معکم او با شماست اشتباه اصلی داده‌های ذهن ما بر این بود که ما دو نفر جدا هستیم به نام خدا و بنده

داستانی در مخزن‌الاسرار شبستری است که شاگردی دارد که چشمانش احول و دوبین یا چپ است .یعنی هر چیزی را 2 تا میبیند و استادش او را می‌فرستد. در انبار تا شیشه‌ای بیاورد .اما به خاطر دوبینی‌اش فریاد می‌زند دو تا شیشه در انبار هست .کدام را بیاورم استاد می‌گوید فقط یک شیشه وجود دارد بهتر نگاه کن اما ازانجایی‌که شاگرد قصه ما نگاهش دوبین است. اصرار دارد که دوشیشه هست استاد می‌گوید یکی را بشکن و دیگری را بیاور و وقتی شاگرد یکی از شیشه‌ها را می‌شکند …

آدم‌ها برای رسیدن به خواسته‌هایشان مثل این شاگرد نگاهشان احول و دوبین هست. انها خواسته‌ها را از چیزی جدا از خود می‌خواهند.

به خودشان و خدایشان معمولاً دو نسبت می‌دهند عاشق و معشوق و مدام در تب‌وتاب رسیدن و راضی کردن شخص دوم هستند.

غافل از اینکه درکل هستی فقط یک نیرو وجود دارد البته که اگر می‌شد نظریه تشکیک ملاصدرا را نگاهی انداخت .می‌فهمیدیم که این نیرو به‌واسطه مراتب شدت نزولی که دارد تبدیل به چهار مرتبه هوشیاری می‌شود .

مانند خورشید که هر چه از مرکز او دورتر می‌شویم .اشعه گرمایش کمتر استاین مراتب هوشیاری به ترتیب جماد و نبات و حیوان و انسان هستند که سطح هوشیاری‌شان به نسبتنزولشان متفاوت است. اما به حکم قانون وحدت، ما همه ی هستی از منشئی واحد هستیم.

مخفیگاه ما برای خواسته ها

ما باید در درون خودمان به دنبال رسیدن به خواسته‌هایمان باشیم.

از چه کسی خواستن ما در درونمان نهفته است و ما هرزمانی که از این‌همه تعبیرو تفسیرهایی که آدم‌ها کرده‌اند خلاص بشویم .و بتوانیم این نیرو را در تک‌تک سلول‌هایمان لمس کنیم. دیگر نه‌تنها سر نماز و فقط در دعا بلکه در هرلحظه زندگی‌مان می‌توانیم به او متصل شویم و در این‌ یکی شدن با آن قدرت عظیم خواسته‌هایمان را به‌راحتی دریافت کنیم.

اینجاست که ما جز او نیستیم. وقتی به معنای این وحدت اگاه می شوی دیگر عبارت از چه کسی خواستن برا تو معنای جدا و دوری نسبت به تو ندارد. تو در اوج درخواست می توانی ازادانه اجابتش را حس کنی.

خواستن را مانند کودکان بخواهید

بچه‌ها اصلاً کسی به عنوان چیزِ جدایی که قرار به برآورده کردن باشد ندارند .چه کسی آن‌ها دو تا نیست فرقی بین خودشان و ان کس دوم نیست همه باهم یک نیرو هستند تعریفی از خوب و بد،

بزرگ و کوچک و شرایط و خیلی چیزهای دیگر ندارند .می‌خواهند فقط چون می‌خواهند و فقط از خواستن‌هایشان اعلام کردن را می‌دانند.وقتی بفهمید که اشکال از کسی که ما از او چیزی می‌خواهیم نبوده و ایراد اصلی در نقص های شناختن خودمان هست.

 جریان انرژی از کودکی و ابتدای آمدنمان و حتی قبل از ما هم بوده و علت تمام این خواستن هاو نشدن‌ها و تعریف ما از چه کسی خواستن ها بازهم ما بوده‌ایم البته این دفعه نه به خاطر چیزهایی که به ما داده بودند.

بلکه به خاطر شک‌هایی که به خیلی از داده‌ها کردیم. اما یا حوصله دنبال رفتن و گشتن نداشتیم و یا به‌ حکم عادت که همه همین مدلی خواستند. من هم مثل آن‌ها خواستم و نشد دنبال تعریف جدید و آگاهی جدید شناختی جدید نرفتیم .بیایید حداقل از این به بعد حواسمان به تعریف هایمانم برای ادامه زندگی‌مان باشد.

وقتی بتوانیم خودمان را از این قطره بودن و جدا دیدن و فریاد اینکه فقط به من بدهید و از بند معامله کردن‌ها دربیاییم .وقتی خودمان را رها کنیم دران نیروی مطلق و از قطره بودن خودمان رها بشویم اینجاست،

راز مهم: خواستن از چه کسی

 آیا تابه‌حال چیزی را از کسی خواستید که همان موقع بتواند برایتان براورده کنه؟

 آیا این خواسته شما بزرگ بوده یا کوچک؟

کودک تمام خواسته های خود را از پدر خود و مادر خود می خواهد و شاید از عزیزان خود

 پدر و مادر تا چقدر می تواند آرزوهای کودک را برآورده کند ؟

آیا دارایی آنها چقدر اجازه می دهد این کارها را تا حد امکان انجام دهند؟

بعضی خواسته ها هستند شما نمیتوانید از عزیزان خود بخواهید.

خواستن ماشین بنز S 500

ارزوی شما
ارزوی شما

 مثال یک بنز  s۵۰۰ این یک آرزوی بزرگ است که با چند میلیارد پول حل می شود. در ایران در شرایط فعلی

 از قدیم گفتند آرزوهای خود را انقدر بزرگ کنید که هم بتوانید آن را باور کنید هم بتوانید برایش تلاش کنید تا به آن برسید. 

برای برداشتن وام از بانک یک روش معمولی برایتان توضیح میدهم .تا بتوانید به راحتی وام خود را بردارید گفته کارمند بانک :این مبلغ بالاتر از درامد شما است. فقط یک راه دارد که افراد باید به شما اعتماد کنند.

ان راه این است که موقعی که می‌خواهید به بانک بروید و وام را بردارید. این که بهترین لباس خود را بپوشید با تیپی خاص به آنجا بروید در این صورت شخصیت و تیپ شما آنها را گول می‌زند و آنها فکر می‌کنند که شما آدم پولداری هستید کاملا با اعتماد به نفس صحبت کنید هر چیزی که آنها گفتند شما قبول کنید

مهم خواستن است نه بزرگ بودن ان

 خواسته های شما هر چقدر هم بزرگ باشه  اونها رو میتونید به راحتی برآورده کنیدپس در اینجا کمک می کنیم تا خواسته های خودتون رو بفهمید پس میدونی که چجوری میتونی اون رو برآورده کنی: بعضی افراد هستند که بر اساس اعتقادات و باورهای خود مواردی را که می خواهند از امام ها و زیارتگاه ها می خواهند اما ما در اینجا می خواهیم به سراغ کسی برویم که تمام دنیا باید از آن انرژی فراوان او نشات بگیرند و قدرت مطلق است

روزی قارون ففردی بود که یکی از یاران حضرت موسی بود و به دیگران کمک می کرد .روزی از موسی خواست که از خدا بخواهد که او را ثروتمند کند اما موسی قبول نکرد.بعد از چند مدت دوباره از حضرت موسی دوباره درخواست کرد که از خدا بخواهد تا او را ثروتمند کند .و قارون گفته بود که اگر ثروتمند شود به فقیران کمک می کند.

داستان گنج قارون و خواسته اش

حضرت موسی چون کارهای خدا پسندانه او را دیده بود. از خدا خواست که او را ثروتمند کند و خدا علم زرکری را در مغز قارون گذاشت و قارون توانست با علم درست کردن طلا این قدر ثروتمند شود که چند فرمان روایی را زیر نظر خودش نگه دارد .

چند مدتی به فقیران کمک میکرد و به حرف های حضرت موسی گوش میکرد .اما بعد از مدتی که با فرعون دوست شد دیگر به فقیران کمک نمی کرد. حتی کارهای فساد هم انجام می داد.

فرعون به قارون تصمیم گرفتند که حضرت موسی را نابود کنند. پس تصمیم گرفتند که به یک زن پول و طلا دهند تا آن زن در جلو همه مردم بگوید که حضرت موسی به او زنا کرده است. در صورتی که در آن زمان و در همین زمان زنا کردن یکی از گناه های بزرگ است. با اینکار می خواستند که حضرت موسی را در پیش دیگران نابود کنند.

نابودی حضرت موسی

زمانی که داخل قصر فرعون شد و می خواستند که حضرت موسی را دعوت کنند تا او را نابود سازند .حضرت موسی از هیچ چیز خبر نداشت اما به آن مهمانی دعوت شده بود و در آن زمان قرار گرفت. ولی زمانی که زن زناکار قرار شد که بیاید و بگوید که حضرت موسی به او زنا کرده است.

اتفاقی افتاد که آن زن دیگر همچین حرفی نزد و گفت که فرعون و قارون دست به یکی کردند. که حضرت موسی را نابود کنند در آن زمان حضرت موسی فوق‌العاده ناراحت شد و به پیشگاه خدا رفت و برای فرعون و قارون دعا کرد که هرچه زودتر آنها را نابود سازد .پروردگار به دعای حضرت موسی گوش کرد و قارون را با تمام ثروتش به درون خاک قرار داد.

 اینجا خیلی مهم است و با دقت گوش کنید این قسمت است که میخواهیم بگوییم از چه کسی بخواهید. از کسی بخواهید که نیاز مالی و مادی ندارد این قسمت داستان را دقت کنید.

 زمانی که قارون با تمام ثروتش به درون زمین داشت میرفت. زمانی که یک سوم از بدنش به درون زمین فرو رفت و حضرت موسی خواهش کرد که او را از این فلاکت در آورد. و یک سوم اموالش را به حضرت موسی میدهد. و کارهای خداپسندانه انجام می دهند اما موسی قبول نکرد.

 زمانی که دو سوم از بدنش به درون خاک رفت دوباره به موسی التماس کرد که نصف ثروتم را به تو میدهم. مرا از این فلاکت نجات بده اما موسی دوباره قبول نکرد.

زمانی که قارون با تمام ثروتش به زیر خاک فرو خواست برود گفت تمام ثروتم را به تو می دهم و تا آخر عمرغلام تو خواهم ماند .مرا از این فلاکت نجادت بده و حضرت موسی باز هم قبول نکرد.

نوادگان
نوادگان

شرایط خواستن

 شما برای برداشتن یک وام باید چک ضامن یا هر چیز دیگری را ببرید و حسابت آنجا  کار کرده باشد تا وام به شما پرداخت شود

 پس پروردگار هم برای شما شرایط آسانی را قرار داده که آن را اگر بدانید، می توانید به تمام چیزهایی که در این دنیا وجود دارد دسترسی پیدا کنید .پس دقت داشته باشید که در این دنیا از چه کسی چه چیزی را میخواهید خواستن بسیار مهم است. برای رسیدن به هدف اما از آن مهمتر این است که این خواستن را از چه کسی بخواهید.

 آیا می دانستید که در قرآن کریم آمده است که خداوند ۱۰۴ بار به انسان می گوید که من اینقدربنده ام را دوست دارم که اگر بنده بفهمد که من چقدر تورا دوست دارم حتماً می میرد. 

شما باید خواسته های تان را مانند کودکان بخواهید ،کودکان را دیده اید. وقتی که چیزی می خواهند اینقدر اصرار می کنند این قدر گریه می‌کنند تا به خواسته خود می‌رسند.

واقعی بودن خواسته کودک

 شبی رفتم به مدرسه‌ای تا کاری را در آنجا انجام دهم من در داخل حیاط در حال انجام دادن کاری بودم که به یک دفعه باران شدیدی شروع به باریدن کرد  پسر بچه سرایداران مدرسه در داخل حیاط در حال بازی بود 

اما به خاطر بارون پدر و مادر اون بچه از او خواستند که به داخل برود .در یک لحظه کودک رو به آسمان کرد و گفت خدایا لطفاً باران را قطع کن. باورتان می‌شود بعد از چند لحظه باران قطع شد من در آنجا نمی دانستم اشک شوق بریزم.

یا بخندم از آن به بعد تصمیم گرفتم که در هر لحظه شکر گزاری کنم و تمام چیزهای دنیا و آرزوها که در درون ذهنم وجود دارد. از پروردگار بخواهم به همان سادگی که آن بچه از خداوند خواست.

این را مطمئن باشید که اگر شما بخواهید خدا میخواهد تا شما چیزی رو نخواید خدا هم نمی خواد .هیچ چیزرو برای شما به وجود نمیاره،

 در قرآن کریم سوره نسا آیه ۲۹ تا ۳۰ نوشته است ،ما سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهیم مگر اینکه آن قوم خودشان تغییر کنند.

خوش باش که هر که راز داند داند که خوشی خوشی کشاند شیرین چوسخن اگر تو باشی شاکر شاکر هر لحظه  شکر ستاند 

افراد معمولی هم میتونن از این روشها استفاده کنند

هدف ما تلاش برای شکوفایی استعدادهای درونی شماست

پس تمام تلاش خود رو انجام میدیم تا بهترین ها رو در اختیارتون قرار بدیم

 اگر این مطالب فقط برای یک نفر در جهان موثر واقع بشه برای ما کافیه

 منتظر مقاله های جدید ما نباشید و خیلی سریع تر به سایت خودتون سر بزنید www.afkarmosbat.org

با تشکر دوست شما افکار مثبت

دیدگاهتان را بنویسید

برای دیدن محصولاتی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
Search