پـشـتـیـبانی تلفنی

09150057349

کتاب در انتظار گودو

در کتاب در انتظار گودو، داستان دو رهگذر، یکی برده و دیگری ارباب ظالم است که در بیابانی خشک و بی­‌آب و علف، در کنار درختی خشکیده منتظر شخصی به نام گودو هستند و چند لحظه می­مانند و گودو را نمی­شناسند؛ می­آیند و بعد می­روند.

در این انتظار بی ­معنی که نه کسی بیاید، نه کسی برود، نه گودو بیاید و نه اتفاق خاصی بیفتد، به واضح­ترین شکل ممکن، بیان پوچی در داستان اتفاق می­افتد. آن­دو که حتی نمی­دانند منتظر چه هستند، همچنان منتظرند و به دنبال معنای زندگی هستند و پوچی در دیالوگ­های مضحک آن­ها آشکار است.

ولادیمیر و استراگون دو شخصیت برجسته کتاب در انتظار گودو هستند. داستان حول محور انتظارات این دو نفر می­چرخد. استراگون فردی با حافظه ضعیف و نادانی است و در طرف مقابل او ولادیمیر قرار دارد که باعث می­شود چرخه تکراری و کاذب پاسخ­های ولادیمیر و سوالات استراگون تکرار شود و در این چرخه کاذب و تکراری خواننده ناخواسته شرکت کند و دنبال می­کند داستان سقوط می­کند.

بخشی از کتاب در انتظار گودو

در بخشی از کتاب در انتظار گودو می­خوانیم: “با عنایت به توضیحی که استاد علم و اصحاب بصیرت فرموده­اند و علم به ذات فلان و چنان که با دو ریش سفید لامکانی ارسطس و درک جاودانه تپان تپانی به ما رحمت و برکت می­دهد، جز دلایلی که داریم معلوم نیست و بعدا معلوم می­شود و رنج کسانی را هموار می­کند که به دلایلی که برای ما معلوم نیست و بعداً معلوم می­شود سرمایه هستی را انداخته­اند. در خرمن آتش و سختی احتمالی، به حدی که حتی اگر شعله این آتش این­گونه باشد، زبانش را بکشد، چرخ نخ ریسی را کاملاً در دهان می­کشد یا به عبارت دیگر، آن را می­اندازد. آتش جهنم به دامن آبی آسمان، آسمانی به این رنگ آبی و آرام، آرامشی که اگرچه متناوب و بدخلق است، اما بهتر از هیچ است….”

استراگون بارها فراموش می­کند که چرا آن­ها آن­جا هستند و چه می­کنند و ولادیمیر به او یادآوری می­کند که منتظر شخصی به نام گودو هستند. آقا یا خانم گودو کیست؟ و آیا اصلاً چنین شخصی وجود خارجی دارد؟ آن­ها فقط منتظر یک نجات دهنده هستند و هیچ چیز نمی­دانند؟

ساموئل بارکلی نویسنده کتاب در انتظار گودو

ساموئل بارکلی بکت، نویسنده کتاب در انتظار گودو، رمان‌نویس، شاعر و نمایشنامه‌نویس زاده­‌ی ایرلند بود. او در سال 1969 به دلیل نوشته ­هایش که به دنبال عروج و تعالی انسان در فقر امروز است، توانست جایزه نوبل ادبیات را دریافت کند.

آثار ساموئل بکت، مینی­مال، بی پروا و تفسیر آن­ها در مورد وضعیت بشر امروزی عمیقاً بدبینانه است. به طور کلی در آثار او می­توان دید که چگونه این بدبینی با لحنی تند و طنز آمیخته می­شود. این حس شوخ طبعی نشان می­دهد که سفری که انسان به عنوان زندگی آغاز کرده است، با همه مشکلاتش ارزش تلاش را دارد. به عبارتی جدایی ساموئل از خانواده­ای مذهبی و مرفه در جدایی او از دین در آثارش بازتاب یافته است. با اجرای رمان در انتظار گودو اثر ساموئل بکت، مخاطب با اعلان جنگ تکان دهنده­ای علیه دین و خدا مواجه می­شود و او در دیگر آثارش به شدت با کاتولیک می­جنگد.

بکت برای مدت طولانی از حملات پانیک، افسردگی و اضطراب، اغلب با علائم جسمی وحشتناک رنج می­برد. در اوایل دهه 1930، برای انجام روانکاوی به لندن رفت. علاقه ساموئل به روانکاوی و روانشناسی در صحنه­های پناهندگی در رمان مورفی ظاهر شد. تجربیات شخصی او پس از روانکاوی به شدت بر نوشته هایش تأثیر گذاشت.

از آثار ساموئل بکت می­توان به The Last Hand، The End Game، Murphy، The Last Crop Tape و Malone Dies اشاره کرد.

سخن پایانی

کتاب در انتظار گودو، حس بیهودگی انسان مدرن را به زیباترین شکل ممکن به تصویر می­کشد. دو بازیگر اصلی که در کنار درخت منتظر شخصی به نام «گودو» هستند، از خستگی به تنگ آمده و مدام به دنبال راهی برای سرگرمی هستند تا شاید برای مدتی این حس پوچی و خستگی از انتظار را فراموش کنند. این دو شخص این را به خوبی نشان می­دهند که انسان در تنگنای فراغت، ادب و علم را هم به کنار می­گذارد. وقتی شخصی به نام «پاتسو» را با یک خرگوش خوش شانس می­بینند، او را نمی­شناسند و از اینکه چند ساعتی سرگرم ­شوند، خوشحال می­شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

سبد خرید
برای دیدن محصولاتی که دنبال آن هستید تایپ کنید.
جستجو کردن