پـشـتـیـبانی تلفنی

09150057349

( در هیچ کجا نوشته نشده که کتاب ها باید روی درختان مرده چاپ شوند این مطلب برای کسانی است که کتاب فیزیکی دوست دارند )

توضیحات

نویسنده کتاب هیچ هیچ شدن؛ خدیجه قاسمی است. این کتاب 366 صفحه دارد و توسط انتشارات روزگار در سال 1389 به چاپ رسیده است. در واقع موضوع اصلی این کتاب نیز داستان‌های فارسی است. این رمان بسیار خواندنی و شگرفت با موضوع اجتماعی و عاشقانه‌ای است. رمانی که از خواندنش بسیار لذت می‌برید. خدیجه قاسمی در رمان اول خود (روی جاده نمناک) و در دومین اثر خود یعنی (مسافران مه) که داستانی اجتماعی و سیاسی مربوط به دفاع مقدس بود، به درستی نشان داد که داستان نویسی فطری و تواناست. در واقع قدرت وی در فضا سازی شخصیت پردازی و پیش‌برد داستان شگرف و تحسین برانگیز می‌باشد که استقبال خوانندگان از روی جاده نمناک و همچنین چاپ‌های مکرران در زمان کوتاه شاهدی بر این مدعا است. شم داستان نویسی ذاتی و تسلط نویسنده بر روش‌های قصه گویی و شناخت منطقی از حادثه‌های روزگار داستان‌های او را جذاب و خواندنی کرده است. برای تهیه این کتاب میتوانید از صفحه اصلی وبسایت افکار مثبت اقدام فرمایید.

درباره هیچ هیچ شدن

ساعت آخر در دل شب من هم با قهرمانان داستان گریه کرده‌ام. آنطور که دیگر حس و حالی نداشته‌ام که به کم و کیف داستان که تمام می‌شود و به مرحله هیچ هیچ شدن سیما، قهرمان داستان می‌رسد من هنوز در فضای داستان هستم و حادثه‌ها، صحنه‌ها و آدم‌ها مدام در ذهنم بازخوانی می‌شوند: محد، صدف، فرهاد، فرزاد و ماطق جنگی جنوب و پس غرب و آن حادثه دلخراش و در عین حال جذاب و باور نکردنی و آن اتفاقات عجیب و به هم رسیدن آدم‌ها بعد از سالین دراز و دور!

خدیجه قاسمی؛ نویسنده کتاب هیچ هیچ شدن

خدیجه قاسمی در بهار سال 1340 در روستایی از جنوب خراسان متولد شد. به دلیل این که پدرش قبل از تولد او برای کار به تهران رفته بود و قصد برگشت نداشت؛ زیرا شش ماهه بود که برای همیشه به تهران کوچ نمود. سال‌های شیرین دوران کودکی‌اش را با قصه‌های رویایی و رنگین مادرش و بعد کتاب قصه‌هایی که می‌خواند، گذراند. بسیار زود ازدواج کرد؛ اما تحصیلات خود را ادامه داد و لیسانس ادبیات فارسی گرفت. وی در یک خانواده اهل تحصیل و مطالعه زندگی می‌کرد. دو دختر و دو پسر داد. از خدیجه قاسمی کتاب‌های خانه‌های دوش به دوش (روزگار)، بی‌پایان (روزگار) در بازار کتاب موجود است.

در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:

نفهمیدم در نگاه دکتر چه بود که احتیاجی به هیچ توضیحی نداشتم. از جایم بلند شدم، کیفم را انداختم روی دوشم و به سوی در رفتم. دکتر چشم از مدارک پزشکی‌ام برداشت و با اضطراب مرا نگاه کرد. خانم… از در بیرون رفتن، صدای دکتر همچنان به گوشم می‌رسید. منشی دکتر که آرام با تلفنش پچ‌پچ‌ می‌کرد، متعجب به من خیره شد. دکتر از اتاق بیرون آمد: صبر کنید خانم همتی…

سعی کردم خودم را به آسانسور رساندم. خانم منشی با مدرک‌های پزشکی‌ام از اتاق بیرون دوید. پیش از آن که به من سمت من برسد، من توی خیابان بودک. حس و حال بسیار غریبی داشتم. در واقع حسی کسی را که انگار برای بار اول است که وارد خیابان شده و همه جیز برایش عجیب است. یک وحشت نامحسوسی انگار در من نفوذ کرده بود. هوا ابری و خیلی دلگیر بود و همینطور سوز سردو گزنده‌ای توی تنم پیچیده بود. به مردم که نگاهی می‌کردم، برخی درخود فرو رفته بودند و برخی شاد و بی‌خیال به چشم می‌آمدند. چند پسر و دختر خرد سالی با دسته گل‌ها در بین ماشین‌ها می‌دویدند. صورت‌‌های آن‌ها از سوز سرما نیز گل انداخته بود.

آهی کشیدم و آرزو کردم کاش یک بار دیگر به دوران طلایی کودکی‌ام بر گردم. به دوران بی‌خیالی، به دوران خواب‌های رویایی، به دوران پآرزوهای کوچک دست یافتنی. ابرها نیز فشرده‌تر و هوا تاریک‌تر شد. همانطور که می‌دانید در فصل پاییز فاصله روشنایی و تاریکی بسیار کوتاه است. صدای رعدو برق حرکت و جنب‌و‌جوش مردم را بیشتر می‌کرد. باران نم‌نم شروع به باریدن کرد، هر چقدر شدت باران بیشتر می‌شد، خیابان‌ها خلوت‌تر می‌شدند. تنها عشاق دست در دست هم بی‌خیال در زیر باران آهسته قدم می‌زدند. من هم خود را به باران سپردم بدون هیچ شک و ترسی. اشک‌هایم گرم بود و بارش باران گرمایی را که از وجودم بیرون می‌زد خنک می‌کرد…

 

حمل و نقل
نظرات (0)
0 بررسی
0
0
0
0
0

نقد و بررسی‌ها

پاک‌کردن فیلترها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب هیچ هیچ شدن”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

استعلام محصول

استعلام محصول

سبد خرید
برای دیدن محصولاتی که دنبال آن هستید تایپ کنید.

برای خرید قانونی کتاب به اپلیکیشن افکار مثبت مراجعه بفرمایید

جستجو کردن