تحلیل معرفت شناسی عمومی غرب، علل تناقض در آن و بررسی برخی علل آن، ازجمله مواردی است که در کتاب جایگاه عقل علم و دین در نظام حقوقی غرب و اسلام به آن پرداخته شده است. در نتیجه این معرفت شناسی، نظامهای حقوقی و تشریعات غربی به سمت عقلگرایی غیردینی و در نتیجه دینستیزی پیش رفتند که منجر به شناخت اراده فردی (لیبرالیسم قانونی) به عنوان تنها منبع حقوق شد؛ و از آنجایی که مسیحیت در غرب تنها به «ایمان عاطفی» تقلیل یافته است و دیگر نظام حقوقی مستقلی ندارد، در این کتاب از مطالعه تطبیقی صرفاً معرفت شناسی عمومی غرب، نه مسیحیت، که طبیعتاً متأثر از فرهنگ مسیحی بوده است، قرار داده شده. حقوق جزا به عنوان یکی از شاخههای حقوق در حوزه علوم انسانی، یکی از حوزههای مهم و حساس است که به دلیل مواجهه با حقوق و آزادیهای فردی، توجه صاحب نظران علوم مختلف را به خود جلب کرده است و حجم قابل توجهی از نوشتههای فلسفی کیفر را پوشش داده است به دلیل اینکه از یک سو با حوزه فلسفه اخلاق و از سوی دیگر به حوزه فلسفه سیاسی گره خورده است، حساسیت خاصی را برای اندیشمندان هر دو حوزه ایجاد کرده است.
کتاب جایگاه عقل علم و دین در نظام حقوقی غرب و اسلام قصد بر آن است که بارها به نقش برجسته شیخ مرتضی انصاری در توسعه عقلگرایی در اسلام، گستره عقل در معرفت شناسی حقوقی اسلام اشاره کند. به عبارتی اعتبار عقل، قاعده وجوب و ادله منطقی به صورت ظاهری و باطنی میباشد. میتوان گفت در این کتاب کوشیده شده است، ابتدا توسعه عقلگرایی و سپس عقل گرایی اسلامی را که کاملاً با نوع غربی آن متفاوت است و پس از آن توسعه علم اصول را در نتیجه عقلگرایی اسلامی توسعه دهد و در نهایت اعتبار عقل و قاعده انسجام به عنوان بازتابی از کاربرد عقل در علم رابیان نماید؛ تا مبانی و جایگاه شیخ انصاری را در این راستا نشان دهد.
درباره کتاب جایگاه عقل علم و دین در نظام حقوقی غرب و اسلام
در کتاب کتاب جایگاه عقل علم و دین در نظام حقوقی غرب و اسلام اینگونه بیان شده است که از آنجا که فقه به این صورت تعریف شده است: «علم احکام الشریعه و تفصیل» و علم اصول چنین است: علمی که در آن ادله تفصیلی فقه بررسی و کاوش می شود؛ بنابراین علم اصول فقه در اصطلاح امروزی، معرفتشناسی علم فقه میباشد. شناخت معرفت شناسی فقه (علم اصول) تا حد زیادی با شناخت دیدگاه کلی معرفتی اسلام مرتبط است. برای این منظور لازم است به بررسی تطبیقی مختصر معرفت شناسی غربی و اسلامی بپردازیم.
معرفت شناسی رایج در غرب اعتبار و ارزش خود را بر اساس تضاد، تقابل، دوگانگی و کثرت جوهر و معنا در فلسفه یونانی قرار داده است. این دوگانگی و تضاد بعدها به معرفت شناسی التقاطی یهودیت و مسیحیت در غرب راه یافت. توسعه علم و هنر نیز بر پایه این تفکر، تضاد عقل و دین و در قانون، سیاست و دین، تضاد اراده مردم (دموکراسی) و اخلاقیات را با خود به همراه داشت.
گریزی بر خلاصه کتاب
بر اساس تحقیقات انجام شده توسط موسسه بین المللی گالوپ، بعد از ملیت، مذهب دومین عامل احساس هویت در جهان است. اما دین چیست و با وجود آئینها و ادیان گوناگون که هدف هر یک از آنها هدایت پیروان خود به مقصدی خاص به شیوهای خاص است، آیا این قابلیت وجود دارد که تعریف واحدی از آن ارائه کرد؟
ارائه یک تعریف جامع و کامل از مفهومی به وسعت دین، چه از منظر درون دینی و چه از منظر برون دینی، دشوار به نظر میرسد. اما در یک تعریف حداقلی، شاید دین مجموعهای از آموزههایی است که در ذات خود معطوف به «امر مقدس» میباشد. از سوی دیگر، مشکل تنها ارائه تعریفی جامع و قابل قبول از مفهوم دین نیست؛ در حقیقت آنچه در عمل مشاهده شده این است که در بسیاری از موارد با وجود آموزههایی که درباره وحدت و احسان دارند، خود ادیان یکی از عوامل جدایی، تفرقه و جنگ و دشمنی بوده است.
بسیاری از محققین در پاسخ به این سوال که در چنین شرایطی رسالت و نقش دین را چگونه باید تبیین نمود؟ آنها اظهار دارند که آنچه بیش از هر چیز باید مورد توجه قرار گیرد، جوهر ادیان و جوهره معنوی و فرهنگی آنها است. صرف نظر از این گونه بحثها، به نظر میرسد در دنیای امروز نمیتوان شک کرد که نقش و اهمیت سیاسی و اجتماعی دین نسبت به چند دهه قبل به طور فزایندهای افزایش یافته است.
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.