پـشـتـیـبانی تلفنی

09150057349

( در هیچ کجا نوشته نشده که کتاب ها باید روی درختان مرده چاپ شوند این مطلب برای کسانی است که کتاب فیزیکی دوست دارند )

توضیحات

کتاب از خاک برخاسته داستان زندگی دختری به نام نیکو است که به نظر می­رسد با ناپدید شدن برادرش همه اعضای خانواده­اش را از دست می­دهد. مادری که حواسش را از دست داده و فقط به بازگشت پسرش فکر می­کند و پدری که دیگر اثری از آن نیرو و قدرت در او نیست و به مردی ضعیف و الکلی تبدیل شده است. وضعیت آشفته والدینش باعث می­شود نیکو به سرنوشتی دچار شود که شاید به اندازه داستان برادرش غم­انگیز باشد. این کتاب از بهشاد جهاندارفر روایت دیگری از داستان رمان «از گور برخاسته» است. برای نیکو همان پدری که از ناپدید شدن نریمان الکلی شده و تمام دارایی­هایش را از دست داده است و همین مادری که شاید شور و هیجان قبلی را نداشته باشد و مدام با توهم دیدن نریمان و او دست و پنجه نرم کند، شاید دیگر آن افراد سابق نباشند، اما نیکو حداقل از وجود آنها دلگرم شده است. از سوی دیگر، در کتاب از خاک برخاسته می­خوانیم که خسرو یکی از فرزندان خانواده­های بزرگ قاجار می­باشد و در همان زمانی که تصمیم به ازدواج با آذر می­گیرد، مجبور می­شود که تمام ثروت و اعتبار خانوادگی خود را کنار بگذارد و به کاری نه چندان مناسب بپردازد. زندگی مرفه در روستا، که حالا که در این گرفتاری­های بزرگ و غیرمنتظره گیر کرده است، مجبور می­شود همراه با کنار گذاشتن آن، از خواهرش «خاتون» کمک بخواهد و شاید با آمدن خاتون، اتفاقات بهتری در انتظار نیکو باشد. برای تهیه این کتاب میتوانید از صفحه اصلی وبسایت افکار مثبت اقدام فرمایید.

بهشاد جهاندارفر؛ نویسنده کتاب از خاک برخاسته

​بهشاد جهاندارفر نویسنده کتاب از خاک برخاسته در اولین روز از شهریور 1371 در شهرستان نوشهر به دنیا آمد. او آخرین فرزند خانواده پنج نفره­اش بود. او از همان ابتدا عاشق داستان شنیدن و قصه گفتن بود و از همان روزهای اول که قلم به دست گرفت علاقه زیادی به نوشتن پیدا کرد. او ابتدا با نوشتن انشاهای جذاب و متفاوت توجه اساتید و دوستان خود را به خود جلب کرد و سپس با نوشتن داستان­های کوتاه و شعر و کتاب از خاک برخاسته توانایی نویسندگی خود را به اطرافیانش ثابت کرد.​​​​​​​

فهرست مطالب کتاب

  • تولد عزا
  • گور تهی
  • مرگ عشق
  • وداعی دیگر
  • پدر در قفس
  • فرار
  • نیمه‌ی تاریک وجود
  • آشیانی نو
  • جنگ و هیاهو
  • شام آخر
  • آواره از آوار
  • در پناه او
  • مهر و ماه
  • شاه و گدا
  • غریبه آشنا
  • زخم حسد
  • از بهار آغاز شد

بخش­هایی از کتاب از خاک برخاسته

  • هوا بسیار سرد و استخوان شکن بود. انگار می­خواست رکورد جدیدی بزند و هر روز به خودش می­گفت تا فردا می­توانم حتی سردتر باشم. انگار عصر یخبندان جدیدی در راه است. روستاییان شناخت کافی از زمستان های 20 درجه زیر صفر داشتند. اما تا زمستان حدود یک ماه مانده بود. حتی قدیمی­ترین افراد چنین سرماخوردگی را به خاطر نداشتند.
  • جست و جو در جنگل و دره خاکستر برای یافتن نریمان سه روز سرد و برفی ادامه داشت. اما اثری از نریمان نبود. هر روز شرایط جوی بدتر می شد و جان اعضای گروه در خطر بود. فقط اسپی باقی مانده بود و اکثر ساکنان از جستجو منصرف شدند. فقط خسرو با دوازده نفر دیگر ماند. در کمال ناباوری افراسیاب نیز در میان این افراد بود. و این ایثار چیزی جز معجزه انسانیت نیست. گاهی قرار دادن خودمان به جای کسی که در موقعیت خاصی قرار دارد، از ما انسان بهتری می­سازد. این گروه 13 نفره با دقت جاده اسپای به سمت خود جمشیدآباد و بالعکس را جست و جو کردند، اما باز هم خبری از نریمان نبود. گویی هرگز قصد بازگشت به دوران پیری را نداشت.
  • خسرو با تنی خسته و چهره­ای پیر و شکسته به خانه بازگشت. در راه تمرین می­کرد که چه بگوید و چگونه بگوید. اما وقتی خانه را مثل روزهای گذشته تمیز و آماده برای حضور نریمان دید، خشک و لال شده بود. اما او باید جرات می­کرد و خانواده اش را از توقف جستجو مطلع می­کرد. چند نفس عمیق کشید و با دستانش صورتش را محکم مالید و در حالی که به سمت اتاق می­رفت بدون اینکه به آن­ها نگاه کند گفت: دیگر به نگاه کردن ادامه نمی­دهیم. خبری که مثل تیری زهرآگین به گلوی آذر اصابت کرد و منجر به غش او و اشک­ها و هق­هق­ه‌ای معصومانه نیکو شد.
حمل و نقل
نظرات (0)
0 بررسی
0
0
0
0
0

نقد و بررسی‌ها

پاک‌کردن فیلترها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب از خاک برخاسته”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

استعلام محصول

استعلام محصول

سبد خرید
برای دیدن محصولاتی که دنبال آن هستید تایپ کنید.

برای خرید قانونی کتاب به اپلیکیشن افکار مثبت مراجعه بفرمایید

جستجو کردن