در مورد کتاب کاوشی در حقیقت خسرو و شیرین
«کاوشی در حقیقت خسرو و شیرین» نوشتهٔ اعظم ریزوندی در انتشارات امینی چاپ شده است. کتاب کاوشی در حقیقت خسرو و شیرین به تحلیل و بررسی یکی از معروفترین و محبوبترین آثار ادبیات فارسی، یعنی داستان «خسرو و شیرین» اثر نظامی گنجوی، میپردازد. این کتاب با رویکردی تحلیلی و تحقیقی، به بررسی ابعاد مختلف این داستان عاشقانه و تأثیرات آن در ادبیات و فرهنگ ایران میپردازد.
نویسنده در این اثر به معرفی داستان «خسرو و شیرین» و اهمیت آن در ادب فارسی میپردازد، اهداف و انگیزههای نگارش این کتاب را توضیح میدهد و زمینههای تاریخی و فرهنگی داستان «خسرو و شیرین» را بررسی میکند. نویسنده تلاش میکند تا با بازگویی رویدادها و شرایط تاریخی زمان نظامی، به فهم بهتری از متن دست یابد. بررسی و تحلیل شخصیتهای اصلی داستان، یعنی خسرو، شیرین، فرهاد و دیگر شخصیتهای مهم از قسمتهای مهم اسن کتاب است. ویژگیهای روانی و رفتاری هر شخصیت مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و نقش هر یک در پیشبرد داستان بررسی میشود. نویسنده همچنین به تحلیل سبک نگارش و زبان داستان «خسرو و شیرین» میپردازد. او با بررسی دقیق زبان شعری نظامی، به زیباییهای ادبی و هنری این اثر اشاره میکند و نحوهٔ بهکارگیری عناصر زبانی و بلاغی را تحلیل میکند. مضامین و مفاهیم اصلی داستان «خسرو و شیرین» مانند عشق، وفاداری، قدرت، و سرنوشت در داستان تحلیل میشوند و ارتباط آنها با مفاهیم فرهنگی و اجتماعی زمان نظامی بررسی می شود. نویسنده همچنین به بررسی تأثیرات داستان «خسرو و شیرین» بر ادبیات و فرهنگ ایرانی میپردازد و به اقتباسها، بازنویسیها و بازتابهای این داستان در هنرهای مختلف اشاره میکند.
بخشی از کتاب کاوشی در حقیقت خسرو و شیرین
شاپور برای بار سوم تصویر خسرو را در مسیر شیرین قرار داد این بار شیرین خود شخصاً به جلو رفت و تصویر را برداشت. یارانش هم که موضوع را جدی دیدند پشیمان از کارخود به دنبال چاره افتادند. شیرین هم ماجرای عاشق شدنش بر صاحب آن تصویر را به یارانش توضیح داد. سپس یکی از کنیزانش را سر راهی نشاند تا از هرکس که عبور میکند از صاحب تصویر بپرسد تا نشانی از معشوق بیابد، اما کوشش بسیار به نتیجهای نرسید، تا اینکه روزی شاپور خود را به صورت مغی نمایان کرد. شیرین با دیدن شاپور نشان آشنایی در او میبیند و به کنیزان اشاره میکند تا در مور تصویر از او بپرسند. شاپور هم به کنیزان گفت که این رازی است که ایستاده و سر پا نمیتوان گفت و باید در خلوت گفته شود. شیرین که این سخن را شنید خود نزد شاپور رفت. شاپور خواست آنجا از اغیار خالی شود، سپس به شیرین گفت که این تصویر شاهنشاه خسرو پرویز است:
که هست این صورت پاکیزه پیکر نشان آفتــــــــــاب هفت کشور
سکندر موکبی دارا ســــــــواری ز دارا و سکندر یادگــــــــــاری
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.