کتاب کسی میآید روایتگر داستانی احساسی است که در فضایی مذهبی و سنتی میگذرد و با بسیاری از رمانهای عاشقانه متفاوت است. در نگارش این کتاب ضمن دارا بودن توضیحات کامل، صبورانه، از اغراق پرهیز شده است. این رمان درباره دختر جوانی به نام خورشید است که در محلهای خوب با خانوادهای صمیمی زندگی میکرد. برادرش مهرداد دوستی قابل اعتماد، امین، وفادار و بزرگوار به نام حسام داشت که عشق و علاقه خورشید را به خود جلب کرده بود. او که فقط هجده سال داشت، با وجود پیشنهادهای پی در پی همسایهها و خانواده، همه را رد کرد و منتظر ماند تا دوست مهرداد جلو بیاید. برای تهیه این کتاب میتوانید از صفحه اصلی وبسایت افکار مثبت اقدام فرمایید.
هدف اصلی کتاب کسی میآید افزایش آگاهی و هوشیاری دختران جوان در برابر رفتارهای جنس مخالف و وابستگیهای سطحی نسبت به آنان است.
مریم ریاحی نویسنده کتاب
خانم مریم ریاحی کارشناس ارشد ادبیات فارسی است و از نویسندگان محبوب داستانهای عاشقانه و عامهپسند به شمار میرود. نثر و نوشتار او روان، ساده و زیباست و حس همذات پنداری با شخصیتهای مخاطب را بر میانگیزد.
خلاصهای از کتاب کسی میآید
شهریور آن سال چه تابستان نابی بود…! چه نوازش دلپذیری بود که باد به صورت خورشید می داد. با یک چشم به نور نگاه کرد و دوباره صورتش را در بالش گم کرد… چه لذتی داشت صبح زود با نور خورشید از خواب بیدار شد… صدای مادر مهری از طبقه پایین میآمد… خورشید. .. خورشید جان!… ادامه مقاومت فایدهای نداشت … باید بلند میشد … سرش را از پشه بند بیرون آورد … چشمانش را بست و به آسمان نگاه کرد … کلاغها همراه با گنجشک واقعا کنسرت اعصاب خردکنی گذاشته بودند…
مهرداد دانههای تسبیح را یکی یکی از روی زمین جمع کرد. عبای خورشید را گرفت و به او کمک کرد تا آن را بپوشد. کت پاره، جگرش را سوزاند و قلبش را آزار داد. بی اختیار لحظهای ایستاد و نفس عمیقی کشید و ناگهان سرش را محکم به دیوار کوبید. خون از پیشانیاش جاری شد. هق هق مهرداد با هق هق خورشید آمیخته شد.
بلافاصله بالش را زیر بغلش گذاشت و از پشهبند بیرون آمد… دوباره بدون سقف به آسمان نگاه کرد، آسمان نزدیکتر بود و زیباتر…، نگاهی گذرا به اطراف انداخت و سریع به درِ پشت بام رسید… موهای بلندش حلقه شده بود و این حلقهها دورش پخش شده بود… به محض باز شدن در، عطرش را استشمام کرد…
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.