در این مقاله از سایت با نگاهی به زندگی و آثار شهریار، شاعر پر آوازه ایران، به معرفی یکی از مشهورترین آثار او خواهیم پرداخت. همچنین در این مقاله از سرگذشت او روایاتی جالب در اختیار شما مخاطبان گرانقدر قرار خواهیم داد و داستان زیبا و غمانگیز شعر «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا» را بیان کردیم. اگر به اشعار و زندگی شهریار علاقهمند هستید، این مطلب را انتها دنبال بفرمایید.
نگاهی به زندگی و آثار شهریار؛ شاعر بزرگ تبریزی
سید محمد حسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار شاعر پر آوازه ایرانی بود که در سالهای 1285 تا 1367 در شهر تبریز سکونت داشت. او به زبانها فارسی و ترکی آذری شعرهای فاخر زیادی سروده است. او جزو محدود شاعران معاصر ایران محسوب میشود که در سرودن اشعار در قالب قصیده، غزل، قطعه، رباعی، مثنوی و همینطور شعر نیمایی مهارت داشت. او به دلیل علاقه زیاد به حافظ و فردوسی بود که توانست به این چیره دستی در در سرودن غزل و قصیده پارسی برسد. از مشهورترین آثار او میتوان به علی ای همای رحمت، حیدر بابایه سلام، خان ننه، آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا و … یاد کرد.
او در شهر تبریز متولد شد ولی در زمان کودکی خود، به دلیل شیوع بیماری در شهر، به روستای آب و اجدادیاش، خشگناب، مهاجرت کرد. پس از گذراندن سیکل در تبریز، عازم تهران شد تا تحصیلاتش را در مدرسه دارالفنون ادامه دهد. او در رشته پزشکی قبول شد و در همان سالها بود که عاشق و شیفته دختری به نام ثریا میشود. در نهایت دختر با فردی دیگر ازدواج میکند و شهریار به دلیل این شکست عشقی، تحصیلات خود را که فقط شش ماه به پایانش مانده بودف متوقف میکند.
داستان سرودن شعر مشهور
همانطور که با نگاهی به زندگی و آثار شهریار تا کنون در یافتیم که وی در طول این مدت بر اثر بیماری، در بیمارستانی بستری میشود و در این حین، ثریا به ملاقات او میآید. پس از این ملاقات بود که شعر «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا» متولد میشود.
متن شعر
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا / بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی / سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست / من که یک امروز مهمان توام فردا چرا
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم / دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
وه که با این عمرهای کوته بیاعتبار / این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود / ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت / اینقدر با بخت خوابآلود من لالا چرا
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند / در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا
در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین / خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
شهریارا بیحبیب خود نمیکردی سفر / این سفر راه قیامت میروی تنها چرا
از سر گرفته شدن زندگی شهریار
او به مدت چندین سال در اداره ثبت استاد خراسان و بعد برای مدتی در بانک کشاورزی نیز مشغول به کار شد. لازم به ذکز است که به پاس زحمات فراوان این شاعر بزرگ، دانشگاه تبریز، مدرک دکتری افتخاری دانشکده ادبیات و علوم انسانی را به او اعطا نمودند.
او در سال 1332 با یکی از بستگان خود ازدواج میکند که حاصل این ازدواج دو دختر و یک پسر شد. او در سال 1357 و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شعرهایی در مدح و ستایش این حکومت نیز سرود. او در زمان فوت خود در بیمارستان خمینی تبریز و پس از مدتی در بیمارستان مهر تهران بستری بود. در نهایت در تاریخ 1367 و در سن 81 سالگی درگذشت.
سخن پایانی
در این مقاله از سایت نگاهی به زندگی و آثار شهریار انداختیم و داستان چگونگی سرودن شعر مشهور این شاعر بزرگ را بیان کردیم. این اثر یکی از ماندگار ترین آثار شهریار میباشد بهگونهای که بیت اول این شعر در میان ایرانیان به نوعی ضربالمثل بدل شدهاست.