کتاب از گور برخاستهروایت شکست ها و از نو برخاستن های پسری گریخته از دامان فرشته مرگ است که در اواخر دورهی قاجار زندگی میکند او که به فراموشی دچار شده با سؤال های زیادی از گذشته و فرار از آیندهای ترسناک و هویتش به جلو پیش میرود تا سرنوشتش را با دستان خودش رقم بزند. به این ترتیب او با چالش ها و فراز و نشیب ها، ارتباط ها و جدایی ها و خشم و نفرتی مواجه میشود که هرکسی را از ادامه کار منصرف میکند. کتاب از گور برخاسته داستان «نریمان» را بیان میکند که در عصر قاجار با خانوادهاش در روستایی زندگی میکند. اما با ناپدید شدن نریمان زندگی خانواده او کاملا تحت تاثیر قرار گرفته است و هیچکس در جریان نیست چه بر سر نریمان آمده و کجا باید به دنبال او بگردند. بهشاد جهاندارفر کتاب از گور را با مضامین عاشقانه نوشته است. برای تهیه این کتاب میتوانید از صفحه اصلی وبسایت افکار مثبت اقدام فرمایید.
پیرمردی که تنها در جنگل زندگی میکند و توانایی شنیدن و صحبت کردن خود را از دست داده است، فرشته نجات نریمان میشود و او را در کنار رودخانهای مییابد که به نظر میرسد آخرین لحظات زندگی خود را در آنجا سپری میکند. پیرمرد نریمان برخاسته را به خانهاش میبرد و او را مداوا میکند و از او مراقبت میکند. نریمان که در جریان اتفاقی که برایش افتاده حافظهاش را از دست داده و چیزی به یاد نمیآورد، فکر میکند که جز این پیرمرد نه خانوادهای دارد، نه کسی و نه کاری. ناشنوا بودن پیرمرد باعث میشود که متوجه نشود جمعیت عظیمی که در روستا و اطراف آن به دنبال نریمان میگردند. در نتیجه، فکر میکنند خانواده پسر بی کفایت هستند و همین خانواده بودند که چنین بلایی سرش آوردهاند.
فهرست مطالب کتاب
- سخن نویسنده
- تولد عزا
- گمگشته
- ناپیدا
- از گور برخاسته
- بیانی نو
- خل علیل
- پا در رکاب
- مسافر
- تنهاترین تنها
- هویت
- عشق
- خاکستر
- رقیب
- بازگشت
- دل مرده
- بازگشت
- از بهار آغاز شد
درباره نویسنده کتاب از گور برخاسته
بهشاد جهان دارفر کتاب از گور برخاسته آخرین فرزند خانواده پنج نفره آنهاست. در شهریور 1371 در شهرستان نوشهر به دنیا آمد. از همان روزهای اولی که قلم به دست گرفت، علاقه زیادی به نوشتن پیدا کرد. او ابتدا با نوشتن مقالات جذاب و متفاوت توجه معلمان و دوستان خود را به خود جلب کرد و سپس با نوشتن داستانهای کوتاه و شعر توانایی نویسندگی خود را به اطرافیانش ثابت کرد.
او در کودکی با بداهه هایش دوستان بیشتری را برای شنیدن داستانهای جدیدش جذب میکرد. تکرای نبودن، هیجان انگیز ودن داستان و فراز و نشیب داستانهای او از ویژگی های بارز داستان های کوتاه و بلند او و نیز کتاب از گور برخاسته بود. این روند ادامه یافت و داستان های کوتاه او تبدیل به رمان های بلند شد، تا اینکه تصمیم گرفت یکی از آثارش را در سال 1400 منتشر کند.
صبح روز بعد سالمندان از کودک و نوجوان گرفته تا پیر و سالخورده در میدان روستا جمع شدند تا با خانواده بهمن همدردی و کمک کنند. چندین بار جمعیت دیشب در گروه های جداگانه جستجو کردند. گروهی از اشدره، گروهی اسپیرود، گروهی بلده، گروهی از ده سفلی و چند گروه، جنگل را برای یافتن نریمان یا اثری از او انتخاب نمودند. طناز، گیسو و نوگل و چند زن روستا مسئولیت پخت و پز و پذیرایی از جستجوگران و خانوادههایشان را در خانه خسرو بر عهده گرفتند. عزم جمعی برای یافتن نریمان وجود داشت. اما تقریبا هیچکس جز خانواده بهمن امیدی به زنده یافتن پسر بیچاره نداشت. چون گم شدن در پیران، آن هم در این موقع از سال و در این شرایط آب و هوایی مساوی با مرگ بود و هیچ چیز دیگری تصور نمیشد.
ساعت ها گذشت و اثری از نریمان پیدا نشد. بنابراین برای جلوگیری از آسیب و خستگی در همه افراد، گروهی ناهار میخوردند و استراحت میکردند و سپس گروهی دیگر جایگزین آنها میشدند. این روند طی چند روزی ادامه پیدا کرد و خسرو با حداقل غذا و استراحت به کار خود ادامه میداد. او باقی مانده بود و سهراب. با اینکه چند روزی از توقف بارش برف میگذشت، هوا هر روز سردتر و استخوان سوزتر از روز قبل میشد. تنها نکات مثبت، شعاع دید بیشتر و عدم افزایش ارتفاع برف در آن مکان بود. اما سوزش و سرما در روز بعد از یک روز برفی، بسیار بیشتر از زمان بارش برف خواهد بود.
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.