کتاب سومین تسلیم مجموعه داستانهای کوتاه گابریل گارسیا مارکز، نویسنده کلمبیایی برنده جایزه نوبل ادبیات است. این مجموعه شامل داستانهای کوتاهی چون مرگ همیشگی فراتر از عشق، آن سوی مرگ، تسلیم سوم و چشمهای یک سگ آبی است. در بخشی از کتاب میخوانیم: حالا داخل تابوتش بود و آماده دفن بود. با وجود این او میدانست که نمرده است. یعنی اگر سعی میکرد بلند شود، به راحتی میتوانست این کار را انجام دهد، در نهایت به شکل یک روح، اما ارزش این زحمت را نداشت. بنابراین بهتر بود به دلیل ناراحتی در جا بمیرد. مدتی بود که دکتر با لحن خشکی به مادرش گفت: خانم، بچه شما بیماری گریو دارد، به هر حال مرده است. و سپس ادامه داد: البته ما هرکاری که ممکن است انجام خواهیم داد تا او را فراتر از مرگ زنده نگه داریم و از طریق یک سیستم هضم خودکار پیچیده، فعالیت ارگانیک او را فعال نگه داریم. فقط فعالیت حرکتی و حرکات خود به خودی او متفاوت خواهد بود. ما از زندگی او مراقبت خواهیم کرد همانطور که او به رشد و تکامل عادی خود ادامه میدهد. به عبارت ساده، زندگی پس از مرگ است. یک مرگ واقعی واقعی … کلمات را به یاد آورد، اما با سردرگمی. شاید آنها را نشنیده بود و زمانی که دمای بدنش در طول بحران تب تیفوئید، بالا بود، به عبارتی همه آنها توسط مغز او ساخته شده بودند.
گابریل گارسیا مارکز نویسنده کتاب سومین تسلیم
گابریل گارسیا مارکز نویسنده کتاب سومین تسلیم در شهر آراکاتاکا در کلمبیا به دنیا آمد و هشت سال اول زندگی خود را با پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود گذراند. پدربزرگ و مادربزرگ مارکز هر دو داستان سرای بزرگی بودند، اما رویکرد آنها نسبت به داستان نویسی بسیار متفاوت بود. پدربزرگش برای مارکز جوان داستانهایی درباره تاریخ، جنگ و مزارع موز محلی تعریف کرد. از طرفی مادربزرگ او زنی خرافاتی بود که به شدت به ارواح و دنیای ماوراء طبیعی اعتقاد داشت و داستانهایی که به مارکز میگفت شامل این مضامین میشد.
پس از مرگ پدربزرگ مارکز، آنها به Barranquilla، یک بندر رودخانه نقل مکان کردند. مارکز توانست تحصیلات خود را در سطح متوسط در شهر به پایان برساند، اما در بزرگسالی ادعا کرد که مهمترین منابع ادبی او داستانهایی درباره آراکاتاکا و خانوادهاش است که پدربزرگ و مادربزرگش به او گفتهاند.
در سال 1937، گابریل گارسیا مارکز نویسنده کتاب سومین تسلیم به همراه والدینش به سوکره نقل مکان کرد. او از نوشتن شعر و کشیدن کمیک استریپ لذت میبرد و برخی از شعرهایش در روزنامه دبیرستانش چاپ میشد. مارکز حقوق خواند، اما بعداً روزنامه نگار شد. شغلی که قبل از رسیدن به شهرت ادبی برای امرار معاش از آن استفاده میکرد. مارکز بعداً بورسیه دولتی دریافت کرد و برای تکمیل تحصیلات دبیرستانی خود به بوگوتا، کلمبیا نقل مکان کرد.
گابریل گارسیا مارکز نویسنده کتاب سومین تسلیم در سال 1947 از دبیرستان فارغالتحصیل شد و برای تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه ملی کلمبیا ثبت نام کرد. در عین حال علاقه زیادی به نویسندگی داشت. سال بعد، شورشهای گسترده و ترور یک سیاستمدار محبوب جناح چپ، دانشگاه مارکس را مجبور به تعطیلی کرد. او به دانشگاه کارتاخنا منتقل شد و اولین شغل خود را در روزنامه نگاری آغاز کرد.
فهرست مطالب کتاب
- دریای فرصت از دست رفته
- مرگ دائمی در ورای عشق
- سومین تسلیم
- سوی دیگر مرگ
- گفتگو با آینه
- تلخکامی به خاطر سه تا خوابگرد
- چشمان یک سگ آبی رنگ
- کسی این رزها را به هم میزده است
- شب کلاغها
قسمتهایی از کتاب سومین تسلیم
موقعی که به عمق هذیانگوییاش فرو میرفت به دلیل اینکه ماجرای فرعونهای حنوط شده را خوانده بود، در حین افزایش تباش، خودش را بازیگر اصلی آن صحنهها تصور میکرد و از همان جا نوعی پوچی در زندگیاش شروع به شکل گرفتن کرده بود. درنتیجه از آن زمان قادر به تشخیص واقعیتها نبود و به خاطر نمیآورد که کدام بخش از افکارش ناشی از هذیان است و کدام بخش از زندگی واقعی خودش. به همین دلیل بود که حالا دچار شک و تردید بود. شاید دکتر اصلاً راجع به زندگی پس از مرگ حرفی نزده بود. زیرا نامعقول و ضد و نقیض بودند. یا به زبان ساده متناقض بودند. در نتیجه موجب شده بودند که حالا به شک بیافتد که آیا واقعاً مرده است و هیجده سال میباشد که چنین است.
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.