کتاب بیگانه اثر آلبر کامو زمانی که به تازگی منتشر شده بود، توجه بسیاری را به خود جلب کرد. طی نقدهای فراوانی که از این کتاب تکرار شد؛ بسیاری بر این باور بودند که این اثر «بهترین کتابی است که پس از پایان جنگ منتشر شده است». در میان آثار ادبی عصر ما، خود این داستان با دیگر آثار بیگانه است.
کتاب بیگانه، نوشتهای نیست که موضوعی را برای شما به صورت روشن بیان کند؛ به عبارتی این داستان بیان کننده این است که یک انسان پوچ نمیتواند روشن کننده یک خط فکری مشخص باشد. انسانها در کتاب بیگانه فقط گوینده هستند و نه الهام دهنده! میتوان گفت کامو در این کتاب فقط پیشنهاد میکند و هرگز به خود زحمت نمیدهد آنچه را که اصولاً توجیه ناپذیر است، توجیه کند. پیامی که آقای کامو میخواهد با روشی داستان گونه به خواننده برساند، تواضع امیدوارکنندهای است که بیان میکند انسانها برای هیچ مسئلهای نباید مورد نکوهش دیگران قرار بگیرند و یا مورد تفویض باشند.
بیگانه افزون بر اینکه اثری کلاسیک میباشد، به صورت کاملا واضح و اثربخش بیان شده و با موضوع بیهودگی و پوچی مبارزه میکند، البته این برداشتها باتوجه به نقدهای مختلف بیان شده و نویسنده، خود به صورت واضح در اینمورد صحبتی نکرده است.
The Stranger داستان انسانی درونگرا با نام مرسو را بیان میکند که مرتکب قتلی شده و در سلول زندانش در انتظار اعدام است و این داستان در دهه 30 در الجزایر اتفاق میافتد.
آلبر کامو نویسنده کتاب بیگانه
آلبر کامو نویسنده و فیلسوف فرانسوی- الجزایری و البته بسیار خوشتیپ و خوشقیافه قرن بیستم بود! رمانهای «غریبه»، «طاعون»، «سقوط» و «مرگ مبارک» و همچنین نمایشنامههای «کالیگولا»، «دولت نظامی» و «قاضیها» و کتاب «افسانه سیزیف» از مهمترین و تأثیرگذارترین آنها هستند. آثار. از این نویسنده فعلی ابزار در نظر گرفته شده است.
کامو معتقد بود که انسان ها در دنیایی بیمعنا زندگی میکنند، اما این باور هرگز مانع از لذت بردن او از زندگی نشد.
آلبر کامو در سال 1957 برنده جایزه نوبل ادبیات شد و در سن 46 سالگی درگذشت. او ابتدا با خانوادهاش قصد سفر داشت اما در آخرین لحظه پیشنهاد ناشر خود میشل گالیمار را پذیرفت. آنها به سفر رفتند و ماشینشان به درخت برخورد کرد و کامو، گالیمار و راننده ماشین جان خود را از دست دادند. با نگاهی به اثر مهم آلبر کامو یعنی کتاب بیگانه سعی شده است تا با فلسفه و جهان بینی این نویسنده بزرگ و مبتکر بیشتر آشنا شویم.
درباره کتاب بیگانه
همسایه مرسو به نام ریموند سانته که متهم به فراهم کردن شغل برای روسپیها است، با او دوست میشود. مورسو به سنت کمک میکند تا معشوقه ای را جذب کند که سین ادعا میکند دوست دختر سابق او است. سانته به آن زن فشار ورد و او را تحقیر میکند. مدتی بعد مرسو و سونته با برادر زن «مرد عرب» و دوستانش در کنار ساحل ملاقات میکنند. اوضاع از کنترل خارج میشود و به ضرب و شتم منجر میشود. پس از آن مرسو دوباره «مرد عرب» را در ساحل میبیند و این بار هیچکس دیگری جز آنها در اطراف نیست. مرسو بدون هیچ دلیلی به مرد عرب که در گرمای سوزان از سایه صخره در فاصلهای مطمئن از او لذت میبرد شلیک میکند.
در قسمت دوم کتاب، محاکمه مرسو آغاز میشود. در اینجا شخصیت اول داستان برای اولین بار با تأثیر بیتفاوتی خود بر دیگران مواجه میشود. او بدون هیچ کلمهای اتهام بیخدا بودن را میپذیرد. او رفتار خود را قانون منطقی زندگی خود تعبیر میکند و در نهایت او به اعدام محکوم میشود.
بخشهایی از کتاب بیگانه
- مورسو در بازی دخالت نمیکند. از دروغ گفتن امتناع میکند… راست میگوید و احساساتش را پنهان نمیکند. و در نتیجه جامعه بلافاصله احساس خطر می کند.
- مادر امروز فوت کرد شاید دیروز هم، نمی دانم.
- چند روز بود که نامهای نفرستاده بود. آن شب فکر کردم و به خودم گفتم شاید او از مردی که محکوم به مرگ است، خسته شده است. علاوه بر این، به ذهنم خطور کرد که ممکن است بیمار شده یا مرده باشد. به هر حال این اتفاقات میافتد. از کجا میتونستم بدونم چون جدا از بدنمون که حالا از هم جدا شده بود چیزی نبود که ما رو به هم وصل کنه یا حتی یادمون بیاره. به هر حال، از آن لحظه به بعد، یادآوری ماری برایم معنایی نداشت. علاقهای به مرگ او نداشتم با این حال من فکر میکنم این کاملا طبیعی است. همانقدر طبیعی که میدانستم وقتی بمیرم همه مرا فراموش خواهند کرد.
فهرست مطالب کتاب
- درباره «آلبرکامو»
- توضیح «بیگانه»
- بخش نخست
- بخش دوم
نقد و بررسیها
پاککردن فیلترهاهنوز بررسیای ثبت نشده است.