دانلود pdf حکایتهای پند آموز

این حکایتها اثر عزیز میرزا قادری است که با دانلود pdf حکایتهای پند آموز، داستانهایی که با زبان ساده و روان گلچین شده در اختیار شما گذاشته که علاوه بر جذاب بودن و تازگی، بسیار نکات عاطفی و اجتماعی دارد. زبان شیرین فارسی، زبانی است که میراث ادبی آن پر از نکات اخلاقی، عاطفی، دینی، مذهبی و تاریخی میباشد. برای دانلود pdf حکایتهای پند آموز تا انتهای این مطلب با ما همراه باشید.
معرفی حکایتهای پندآموز
همانطور که میدانید انسانها از بدو تولد، همواره به شنیدن داستان و قصه مشتاق هستند و مادران مهربان، هنگام تکان دادن گهواره، بالای سر فرزندانشان ترانه و شعرهای کودکانه میخواندند و جملات و کلماتی را با خود زمزمه میکردند تا فرزندشان به خواب برود. بعد از گذراندن دوران کودکی انسان در هر فرایندی از زندگی خود، نیاز به شنیدن داستان دارد و به تناسب سن از شنیدن و خواندن داستانها لذت برده و همواره به خواندن آنها رغبت نشان میدهند.
در قسمتی از دانلود pdf حکایتهای پند آموز
مرد جوانی که از دانشگاه به تازگی فارغالتحصیل شده بود، ماهها بود که ماشین اسپرت و زیبایی پشت شیشههای یک نمایشگاه اتومبیل نظرش را جلب کرده بود و آرزو داشت که روزی صاحب آن ماشین بشود. آن مرد از پدرش خواسته بود که برای هدیهی فارغالتحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او میدانست که پدرش توانایی خرید آن ماشین را دارد. هنگامی که روز فارغالتحصیلی آن مرد رسید، پدر او را به اتاقش فرا خواند و گفت: من از داشتن پسر خوبی مانند تو بی نهایت خوشحالم و تو را بیشتر از هر شخص دیگری در دنیا دوست دارم. سپس یک جعبه به دست او داد که پسر با کنجکاوی آن را باز کرد. پدر یک انجیل طلاکوب شده به او هدیه داده بود که باعث عصبانیت فرد جوان شد و بعد از فریاد بلندی که بر سر پدر خود کشید اتاق را به سرعت ترک کرد و دیگر به آن خانه برنگشت. پس از چندین سال تلاش مرد جوان در کار و تجارت به موفقیتهای بسیاری دست یافت.
در یکی از روزها به یاد پدر خود افتاد و با خود اندیشید که پدرش بسیار پیر شده و باید به او سر بزند. پیش از اینکه اقدام به رفتن کند تلگرافی دریافت کرد که خبر فوت پدرش بود و پدرش تمامی مال و اموال خود را به او بخشیده بود. به سرعت به خانه پدری رفت و هنگامی که به آن جا رسید، در قلبش احساس پشیمانی و غم میکرد. پس از جست و جو در اوراق و کاغذهای مهم پدرش همان جعبه انجیل قدیمی را پیدا کرد؛ در حالی که اشک میریخت انجیل را باز کرد و صفحات آن را ورق زد و در کمال ناباوری در یکی از صفحهها، کلید یک ماشین را پشت جلد پیدا کرد که در کنار آن یک برچسب با نام همان نمایشگاه وجود داشت و روی همان برچسب تاریخ روز فارغالتحصیلیاش بود و رسید پرداخت شده روی آن نوشته شده بود.
سخن پایانی
این حکایتهای پندآموز برای افرادی که به دنبال یادگیری درسهای زندگی و تجربیات انسانی هستند، بسیار مناسب است. برای دانلود pdf حکایتهای پند آموز میتوانید از طریق همین صفحه (افکار مثبت) اقدام نمایید. از شما تشکر میکنیم که تا انتهای این مطلب با ما همراه بودید.