آغاز یک پیوند؛ عشق، شور و امید
رابطه لئو تولستوی و سوفیا آندرییونا را میتوان زندگی دو انسانی دانست که در طول پنجاه سال زیر یک سقف بودند اما به تدریج از دو جهان متفاوت سر در آورند، گویی دو تنهایی که هر چه زمان گذشت فاصلهشان بیشتر شد اما هیچگاه رشتهای که در آغاز میانشان بسته شده بود به تمامی پاره نشد. ازدواج تولستوی و همسرش پر از فراز و نشیب بود. سوفیا دختری باهوش، پرانرژی و از نظر ادبی بسیار مستعد بود اما پیش از ازدواج تولستوی دفترچههای شخصیاش که شامل اعترافاتی در رابطه با زندگی گذشتهاش که پر از روابط جنسی، قمار و کشمکشهای اخلاقی بود را به او نشان داد. این کار ضربه سنگینی به سوفیا زد اما با این حال او تصمیم گرفت ازدواج کند. شاید در آن زمان عشق و شیفتگی به نبوغ تولستوی قدرت بیشتری داشت تا ترس از گذشته او. در ادامه به زندگی تولستوی و همسرش که چگونه بود وکتابهایش خواهیم پرداخت.
سالهای طلایی، زندگی خانوادگی، عشق در کنار سختیها
در همان سالهای اول همکاری عمیق ادبی میانشان آغاز شد. تولستوی مینوشت و سوفیا پاکنویسی میکرد و این تنها یک کار اجرایی نیود، او اغلب در حاشیه دستنوشتهها نظر میداد در واقع جملات را بهتر میکرد و از نظر هماهنگی فصول به تولستوی کمک میکرد.همکاری تولستوی و همسرش بسیار عمیق و کاری بود سوفیا تا سحر مینشست و متنها را بازنویسی میکرد. انگار او نگهبان آرامش ذهنی تولستوی بپد، کسی که به او این امکان را میداد تا بیوقفه در جهانهای ذهنی خودش سفر کند. اما در این دوران آرام، طولانی نیود زیرا بحرانهای روحی و فلسفی تولستوی آرامآرام بر زندگیشان سایه انداخت.
تغییر فلسفی و آغاز بحران
از دهه ۱۸۷۰ به بعد تولستوی درگیر بحران معنوی عمیقی شد بحرانی که در کتاب اعترافات شرح دادهاست او از ادبیات شهرت و زندگی مرفه اشرافی بیزار شده بود و به نوعی فقر میگشت. این تغییر رادیکال زندگی خانوادگیاش را به شدت تحت تاثیر قرارداد. اینجا نخستین شکافهای جدی میان آنها شکل گرفت:
تولستوی خواهان رها شدن از مال دنیا بود، و سوفیا موظف بود دنیا را برای بقا حفظ کند
فرسایش عاطفی میان تولستوی و همسرش
در سالهای پایانی عشق میانشان به جای آنکه ناپدید شود شکل رنج باری به خود گرفت زیرا هردو رنج میبردند اما هیچکدام قادر به رهایی نبودند. در اواخر عمر روابط آنها تقریبا به نقطه غیر قابل بازگشت رسیده بود، تولستوی اغلب از سوی گروهی از شاگردان و پیروانش احاطه شدت بود و سوفیا احساس میکرد از زندگی همسرش کنار زده شده. سوفیا حتی چندبار تلاش به خودکشی کرد رویدادهایی که تنتش هارا بیشتر میکرد و از سوی اطرافیان تولستوی به عنوان بیثباتی یا خودخواهی تفسیر میشد. تولستوی از اینکه سوفیا او را نمیفهمید آزرده بود و سوفیا از اینکه تولستوی آن را پس میزد. سوفیا در نامهای نوشت؛ من کسی هستم که باید فرزندانش را سیر کند اما قلبم از رنج او میسوزد. این جمله شاید تصویر کامل رابطهی آنهاست عشق آمیخته یا زخم و همدلی در اختلاف.

کتابهایی که تولستوی نوشت
تولستوی و همسرش در طی سالهای ازدواجشان کتابهایی منتشر کردند که در ادامه به آنان میپردازیم. اگر از این نوع ژانر کتاب دوستدارید حتما از سایت افکار مثبت این کتابها را بخوانید.
جنگ و صلح
یکی از بزرگترین رمانهای تاریخ روایت زندگی چند خانواده اشرافی روس در دوران حمله ناپلئون به روسیه. ویژگیهای این کتاب از جمله صحنههای جنگی دقیق و نفسگیر و تاملات فلسفی درباره سرنوشت، آزادی و تاریخ بود. اگر میخواهی تولستوی را بشناسی این اثر حکم کوه دماوند ادبیاتش را دارد.
مرگ ایوان ایلیچ
یکی از بهترین آثار فلسفی ادبی جهان. تولستوی در این کتاب زندگی مردی معمولی را روایت میکند که هنگام مواجهه با مرگ پوچی و بیمعنایی زندگی گذشتهاش را میبیند. اگر کتابی میخواهید که کم حجم باشد اما تکاندهنده انتخاب عالی این کتاب است. زیرا در این کتاب تولستوی از خودش میگوید در قالب یک شخص دیگر.
آنا کارنینا
داستان عشق ممنوع بین آنا و ورونسکی و پیامدهای اجتماعی و اخلاقی آن. این کتاب تحلیل عمیقی از؛ ازدواج، فشارهای اجتماعی، وفاداری و روان انسان شرح میدهد. جملهی آغازین این کتاب که باعث مشهوریت این کتاب شده است اینگونه است؛ همه خانوادههای خوشبخت مثل هماند اما هر خانواده بدبخت به شیوه خود بدبخت است.
حاجی مراد
یکیاز آثار بینظیر تولستوی با فضای جنگ قفقاز. داستان بر اساس شخصیت واقعی یک جنگجوی داغستانی است که میان روسها و چچنیها گرفتار میشود. این کتاب تصویری از شجاعت، سیاست، خیانت و تضادهای اخلاقی را روایت میکند. یکی از کتابهایی است که حین خواندن دچار چند نوع احساس همزمان خواهید شد.
اعترافات
ویژگی متفاوت را از این کتاب و دیگر کتابها میشود فهمید. در این کتاب تولستوی بحران معنوی خودش را شرح میدهد، چرا در اوج شهرت و ثروت احساس پوچی کرد؟ زیرا او از زندگی تجملاتی خسته شده بود و پس از مدتی تمام زندگیاش را نابود کرد. چطور به پرسشهای معنای زندگی، مرگ، و خیر و شر رسید. این کتاب آغاز دقیق داستان توسلتوی و همسرش در زمانی که اژ ثروت خستهشده بود است.
رستاخیز
رمانی اجتماعی اخلاقی که روح بیداری اخلاقی تولستوی را نشان میدهد. اما تولستوی فقط رماننویس نبود. دهها داستان کوتاه، کتاب تربیتی، رساله سیاسی و مقاله مذهبی نوشت همچون، مرگ ایوان ایلیچ، حاجی مراد.
میراث و اهمیت جهانی
تولستوی فقط یک رمان نویس نبود بلکه، وجدان اخلاقی نو بود. تاثیر او فراتر از روسیه و حتی فراتر از ادبیات بود. او داستان نویسی مدرن را دگرگون کرد و بر فلسفه اخلاق تاثیر مثبتی گذاشت. با اینه او در 50 سالگی دچار بحران معنوی شد اما بحران او را به نوعی مسیحیت اخلاقی رساند که با کلیسای رسمی تفاوت داشت. کلسیا او را به صلحجویی، ترک مالکیت و برابری انسان دعوت میکرد. او در سال ۱۹۱۰ در ۸۲ سالگی خانه را ترک کرد و چندروز بعد در ایستگاه آپوو درگذشت.
سخن پایانی
در سالهای زندگی تولستوی و همسرش ارتباط آنها را نمیتوان با عبارات ساده توصیف کرد. نه تراژدی خالص بود و نه دیگری ظالم مطلق. آنها دو انسان بودند با رویاهای بزرگ، نیازهای انسانی و تقاتهای که به تدریج از یک مسئله کوچک به موضوعی بزرگ تبدیل شد. پس از مرگ تولستوی سوفیا یادداشتهایی نوشت اما در آن یادداشتها نه تولستوی را تخریب کرد و نه خود را بیگناه نشان داد. بلکه تنها انسان زخمی بود که میخواست با نوشتن واقعیتها را آشکار کند.




